Devil...
Devil...
پارت هفده
____________
ویو ا.ت
دوباره دور میز شام نشستند ...همه بچه ها در حال غذا خوردن بودن و تنها ذهن ا.ت بود که درگیر بود ...حدود یک هفته گذشته بود ولی خبری از میا نبود ...ری اکشن سوهو رو به نامه ایی که بهش داده بود نمیدونست چیه ...
باید یه کاری میکرد...درواقع باید خودش برای فهمیدن هویت جونگکوک دست به کار میشد...جین آروم ا.ت رو صدا زد
جین:ا.ت...ا.ت...
ات:ب،بله؟!
جین:چیزی شده؟!...غذای مورد علاقت نیست؟!
ات:نه نه ...دوسش دارم فقط ...دیگه بهش میل ندارم ...
_هی شما دوتا...کنار هم نشستید دارید چی به هم میگید؟!
ات:ه،هیچی...من دیگه غذا نمیخورم مرسی...
_ا.ت...
ا.ت سمت پله ها رفت ...یکی یکی از اتاق پسر ها میگذشت که به اتاق خودش برسه...صدای زنگ گوشی توجهش رو جلب کرد...فقط گوشی یونگی که سامسونگ بود صدای زنگ گوشیش اینجوری بود...پس...آروم سمت اتاق یونگی رفت و در رو باز...درست حدس میزد گوشی یونگی بود و شماره،شماره میا دوستش بود...نگاهی به بیرون انداخت و در رو قفل کرد ...
سریع گوشی رو جواب داد
ات:ا،الو...میا؟!
@ا.ت...خوبی؟!...اتفاقی برات نیافتاده؟!
ات:نه...وقت این چیزا نیست میا...چیزی به دست اوردی؟!
@اره...جئون جونگکوک ۲۷ ساله ....سئول به دنیا اومده به خاطر کار ها و رفتار هاش بین مردم به شیطان معروفه ...ولی واقعا انگار شیطانه
ات:چ،چی؟!
@فقط گوش کن...رسانه ها و بعضی سایت ها اومدن فیلم ها و دلایلی از جونگکوک نشان دادن و میگن شیطانه اما...زیاد چیز جالب و دقیقی نیست پس احتمال درست بودنش ۱۰ درصده ...انگار که مافیاس ولی...تاحالا یکبارم کسی رو نکشته ...
ات:یعنی چی؟!
@قتل های جونگکوک شخصی به اسم م،مین یونگی انجام میده...
ات:چییی؟؟...
@آروم....ا.ت من که تاحالا این جونگکوک رو ندیدم ولی ...سعی کن ازش فرار کنی...باهاش که تاحالا ر،ا،ب،ط،ه نداشتی؟!...داشتی؟!
ات:...د،داشتم...
@چی؟!ا.ت ببینم...نکنه...
ات:نه نه ...با خواست هردومون بود ...ولی چرا؟!
@آخه...
همین که میا اومد ادامه حرفش رو بزنه دستگیره در اتاق کشیده شد ...ولی در باز نشد
ا.ت با یه خداحافظی کوتاه تلفن رو قطع کرد و شماره رو پاک کرد...
ایندفعه در محکم تر کوبیده شد و صدای یونگی از پشت در اومد
@آههه جونگکوکاا...در باز نمیشههه(داد)
پسرا اومدن بالا با هر ضربه ای که به در میزدن در محکم تکان میخورد...ا.ت کمی عقب رفت...باید یه جوری فرار میکرد نباید میزاشت کسی اینجا ببینتش...
نگاهی به اطراف کرد
همون موقع در محکم باز شد و پسرا داخل شدن...
ولی ا.ت...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#JUNGKOOK#JK
پارت هفده
____________
ویو ا.ت
دوباره دور میز شام نشستند ...همه بچه ها در حال غذا خوردن بودن و تنها ذهن ا.ت بود که درگیر بود ...حدود یک هفته گذشته بود ولی خبری از میا نبود ...ری اکشن سوهو رو به نامه ایی که بهش داده بود نمیدونست چیه ...
باید یه کاری میکرد...درواقع باید خودش برای فهمیدن هویت جونگکوک دست به کار میشد...جین آروم ا.ت رو صدا زد
جین:ا.ت...ا.ت...
ات:ب،بله؟!
جین:چیزی شده؟!...غذای مورد علاقت نیست؟!
ات:نه نه ...دوسش دارم فقط ...دیگه بهش میل ندارم ...
_هی شما دوتا...کنار هم نشستید دارید چی به هم میگید؟!
ات:ه،هیچی...من دیگه غذا نمیخورم مرسی...
_ا.ت...
ا.ت سمت پله ها رفت ...یکی یکی از اتاق پسر ها میگذشت که به اتاق خودش برسه...صدای زنگ گوشی توجهش رو جلب کرد...فقط گوشی یونگی که سامسونگ بود صدای زنگ گوشیش اینجوری بود...پس...آروم سمت اتاق یونگی رفت و در رو باز...درست حدس میزد گوشی یونگی بود و شماره،شماره میا دوستش بود...نگاهی به بیرون انداخت و در رو قفل کرد ...
سریع گوشی رو جواب داد
ات:ا،الو...میا؟!
@ا.ت...خوبی؟!...اتفاقی برات نیافتاده؟!
ات:نه...وقت این چیزا نیست میا...چیزی به دست اوردی؟!
@اره...جئون جونگکوک ۲۷ ساله ....سئول به دنیا اومده به خاطر کار ها و رفتار هاش بین مردم به شیطان معروفه ...ولی واقعا انگار شیطانه
ات:چ،چی؟!
@فقط گوش کن...رسانه ها و بعضی سایت ها اومدن فیلم ها و دلایلی از جونگکوک نشان دادن و میگن شیطانه اما...زیاد چیز جالب و دقیقی نیست پس احتمال درست بودنش ۱۰ درصده ...انگار که مافیاس ولی...تاحالا یکبارم کسی رو نکشته ...
ات:یعنی چی؟!
@قتل های جونگکوک شخصی به اسم م،مین یونگی انجام میده...
ات:چییی؟؟...
@آروم....ا.ت من که تاحالا این جونگکوک رو ندیدم ولی ...سعی کن ازش فرار کنی...باهاش که تاحالا ر،ا،ب،ط،ه نداشتی؟!...داشتی؟!
ات:...د،داشتم...
@چی؟!ا.ت ببینم...نکنه...
ات:نه نه ...با خواست هردومون بود ...ولی چرا؟!
@آخه...
همین که میا اومد ادامه حرفش رو بزنه دستگیره در اتاق کشیده شد ...ولی در باز نشد
ا.ت با یه خداحافظی کوتاه تلفن رو قطع کرد و شماره رو پاک کرد...
ایندفعه در محکم تر کوبیده شد و صدای یونگی از پشت در اومد
@آههه جونگکوکاا...در باز نمیشههه(داد)
پسرا اومدن بالا با هر ضربه ای که به در میزدن در محکم تکان میخورد...ا.ت کمی عقب رفت...باید یه جوری فرار میکرد نباید میزاشت کسی اینجا ببینتش...
نگاهی به اطراف کرد
همون موقع در محکم باز شد و پسرا داخل شدن...
ولی ا.ت...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#JUNGKOOK#JK
۱۸.۰k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.