رمان عشق ووفشم 💜
رمان عشق ووفشم 💜
پارت پنجم:
دیانا: نصف شب از درد شدید بیدار شدم دیدم ک*یر ارسلان سمت کونمه پا شدم رفتم مسکن خوردم دوباره رو تخت دراز کشیدم یادم رفت ک شرت و سوتین ندارم خوابیدم ارسلانم بغلم کردم درسته ازش ناراحتم باهاش قهرم ولی خودمو جا کردم ت بغلش ی دفعه دیدم ک*یرش رفت ت کونم خیلی درد داشت یکی چکش زدم بیدار شد گفت چرا زدی گفتم گاییدی منو گفت شت ببخشید گفتم خو بابا بخواب دیگ خودمم برگشتم توی صورتش ک*ص ب ک*ص شدیم حالم خوب نبود خوابیدم
صب......
صب از خواب بیدار شدم رفتم حموم دیدم یکی داره دره حمامو باز میکنه فهمیدم ارسلانه درو سریع قفل کردم
زیر دلم درد میکرد ب ارسلان گفتم دیشب چیکار کرد (بچها یادم رفت بنویسم براتون ارسلان مشروب خورده بود) اونم گفت پاشو بریم آزمایشگاه منم گفتم باش بریم
ارسلان: دیدم دیانا حالش خوب نی قضیه دیشبو برام تعریف کردم خجالت کشیدم گفتم پاشو بریم آزمایشگاه قبل اینکه بریم براش بیبی چک گرفتم
دیانا: ارسلان برام بیبی چک گرفت گذاشتم هی دوتا خط میداد گفتم پاشو بریم تست بدیم
ارسلان: دیدم دیانا میگه دوتا خط رفتیم آزمایشگاه تست بارداری داد مثبت شد
دیانا: ارسلان چیکار کردی ت منو دختر ۱۹ سالشه رو باردار کردی میفهمی
ارسلان: ببخشید
دیانا: من العان اینو چیکار کنم (با لحن گریه) ارسلان گف:
ارسلان: دیانا گف چیکارش کنیم منم گفتم نگهش میدارم دیانا نگاه هم تو منو دوست داری هم من تورو پس خراب نکن بچرو نگه دار خودم گردنش میگیرم باهم ازدواج میکنیم
دیانا: یعنی چی ازدواج میکنیم
ارسلان: یعنی اینکه ازدواج میکنیم😐
دیانا: چاره ای نداشتم جز اینکه قبول کنم قبول کردم.....
اینم از پارت پنجم حمایت یادتون نره 😘
پارت بعدی جنجالیه😈 😆
پارت پنجم:
دیانا: نصف شب از درد شدید بیدار شدم دیدم ک*یر ارسلان سمت کونمه پا شدم رفتم مسکن خوردم دوباره رو تخت دراز کشیدم یادم رفت ک شرت و سوتین ندارم خوابیدم ارسلانم بغلم کردم درسته ازش ناراحتم باهاش قهرم ولی خودمو جا کردم ت بغلش ی دفعه دیدم ک*یرش رفت ت کونم خیلی درد داشت یکی چکش زدم بیدار شد گفت چرا زدی گفتم گاییدی منو گفت شت ببخشید گفتم خو بابا بخواب دیگ خودمم برگشتم توی صورتش ک*ص ب ک*ص شدیم حالم خوب نبود خوابیدم
صب......
صب از خواب بیدار شدم رفتم حموم دیدم یکی داره دره حمامو باز میکنه فهمیدم ارسلانه درو سریع قفل کردم
زیر دلم درد میکرد ب ارسلان گفتم دیشب چیکار کرد (بچها یادم رفت بنویسم براتون ارسلان مشروب خورده بود) اونم گفت پاشو بریم آزمایشگاه منم گفتم باش بریم
ارسلان: دیدم دیانا حالش خوب نی قضیه دیشبو برام تعریف کردم خجالت کشیدم گفتم پاشو بریم آزمایشگاه قبل اینکه بریم براش بیبی چک گرفتم
دیانا: ارسلان برام بیبی چک گرفت گذاشتم هی دوتا خط میداد گفتم پاشو بریم تست بدیم
ارسلان: دیدم دیانا میگه دوتا خط رفتیم آزمایشگاه تست بارداری داد مثبت شد
دیانا: ارسلان چیکار کردی ت منو دختر ۱۹ سالشه رو باردار کردی میفهمی
ارسلان: ببخشید
دیانا: من العان اینو چیکار کنم (با لحن گریه) ارسلان گف:
ارسلان: دیانا گف چیکارش کنیم منم گفتم نگهش میدارم دیانا نگاه هم تو منو دوست داری هم من تورو پس خراب نکن بچرو نگه دار خودم گردنش میگیرم باهم ازدواج میکنیم
دیانا: یعنی چی ازدواج میکنیم
ارسلان: یعنی اینکه ازدواج میکنیم😐
دیانا: چاره ای نداشتم جز اینکه قبول کنم قبول کردم.....
اینم از پارت پنجم حمایت یادتون نره 😘
پارت بعدی جنجالیه😈 😆
۷۵.۰k
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.