فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
#part_26
بدون حواس زمزمه کردم:ماروین آروم تر...
ماروین:الان بیا بریم فقط لطفا مامان
چیزی نگفتم و با نشستنمون توی ون حرف ماروین مثل پتک توی سرم فرو اومد
"مامان مگه نگفتی بابا منتظره بریم دیگه.؟!"
با حیرت گفتم:ماروین...ماروین...ماروین تو چیکار کردی..؟!
ماروین:چیکا کردم.؟! آدم کشتم.!؟
اشکام ریختن و سرم رو به صندلی تکیه دادم ماروین اون هفتا فرشته رو هنوز نمیشناخت...
هنوز هفتا ددی من رو نمیشناخت...
نمیدونست برق توی چشماشون منو کشت...
ماروین:اونا کین مامان.؟! چطور اصن چطور تو میتونی اون هفتا پسر رو بشناسی
مثلا اکه بخوای بگی فقط فنشونی و از ذوق چشات اشکی بود و این چرا و پرتا اصن بهم توضیح نده
ولی ولی اگه تو میشناختیشون قبول ولی چشای اونا چرا پر نفرت بود.؟!
نوویسنده: #ANIL
@dady_2021
بدون حواس زمزمه کردم:ماروین آروم تر...
ماروین:الان بیا بریم فقط لطفا مامان
چیزی نگفتم و با نشستنمون توی ون حرف ماروین مثل پتک توی سرم فرو اومد
"مامان مگه نگفتی بابا منتظره بریم دیگه.؟!"
با حیرت گفتم:ماروین...ماروین...ماروین تو چیکار کردی..؟!
ماروین:چیکا کردم.؟! آدم کشتم.!؟
اشکام ریختن و سرم رو به صندلی تکیه دادم ماروین اون هفتا فرشته رو هنوز نمیشناخت...
هنوز هفتا ددی من رو نمیشناخت...
نمیدونست برق توی چشماشون منو کشت...
ماروین:اونا کین مامان.؟! چطور اصن چطور تو میتونی اون هفتا پسر رو بشناسی
مثلا اکه بخوای بگی فقط فنشونی و از ذوق چشات اشکی بود و این چرا و پرتا اصن بهم توضیح نده
ولی ولی اگه تو میشناختیشون قبول ولی چشای اونا چرا پر نفرت بود.؟!
نوویسنده: #ANIL
@dady_2021
۴۳.۴k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.