پارت

پارت²

#ویو جیمین
_ مامان
؛ بله
_ چرا بابای یونگی نمیاد
؛ هیسس کار داره راستی یونگی پدرت زنگ زدم گفت من شب نمیام خونه خودت برو
باشه
_ جدی که نمیگی
عادیه جیمین
_ نخیر تو شب پیش من میمونی
واقعا میتونم ؟
_ معلومه مامان میتونه؟
؛ معلومه که می‌تونه
مرسی واقعا
؛ خواهش میکنم جیمین من میرم رستوران امشب شیفت شبه دیر میام خوراکی تو کابینت هست کارتون ببینید تا بیام
_ چشم مامان
؛ آفرین خدافظ
_ بابای
خب حالا چیکار کنیم؟
_ خوراکی بخورییییم
انتظار دیگه ای داشتم 😂
_ منظورت چیه؟ فیلم بزارم؟
نچچچچ
_ آها فهمیدم
منظورش و میدونستم ولی میخواستم اذیتش کنم رفتم نزدیکش
_ نکنه تو میخوای
چی
_ بهت نقاشی یاد بدمممممم
اههه نههه
داشت غر میزد که لبامو آروم گذاشتم رو لباش که دیگه ساکت شد.و نگام کرد
بعد یکم از هم جدا شدیم
_ همینو میخواستی؟
بیشترم میخواستم ولی خب
_😂😂😂
بچی میخندیییی
_ هیچی بلد نیستی
قول میدم وقتی بزرگ شدم باهات رل بزنم و اون موقع با خیال راحت تو تخت بهت نشون بدم
_ الانم میتونی مگه چقدر پچه ای که نتونی😂
خیلی خوشت میاد ؟
_ نمیدونمممم
😂😂😂😂
( دوستان محض اطلاع جیمین ۱۳ سالشه یونگی ۱۴)
_ فیلم اکشن بزارم؟
بزار
رفتم خوراکی هارو آوردم و گذاشتم رو میز فیلمو گذاشتم و تکیه دادم به یونگی
راحتی ؟
_ آره
گمشو برو اونوررر( لگد زد)
_ بیشعووور چتهههه
راحتم( ادا درمیاره)
_ ایشششش دیگه بوست نمیکنم
شما خیلی غلط میکنی
_ پس بهت تکیه میدم
بده
_😂😂😂😂
نخندااااا
_ چشم فیلم شروع شد نگا کن
دیدگاه ها (۰)

پارت³#ویو یونگی فیلمو گذاشته بودیم جیمین تکیه داده بود بهم ا...

پارت ⁴#ویو جیمینمن واقعا عاشق یونگی ام ولی نمیشه ما هنوز بچه...

پارت ¹#ویو جیمینهوا خیلی گرم بود با یونگی جلو در مدرسه منتظر...

#فیک_جدید #یونمین#تهکوکاسمش: دوری ممنوعه یونگی و جیمین که از...

پارت پنجم:داستان از دیدگاه جیمین: جیمین بعد از اینکه فهمید پ...

my month²پارت⁸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط