وقتی رفتن داخل اتاق جونگ کوک تهیونگ نفس عمیقی کشید و چندب
وقتی رفتن داخل اتاق جونگ کوک تهیونگ نفس عمیقی کشید و چندبار پلک زد تا اشکاش معلوم نشه
جونگ کوک روی صندلی نشست و با دست به مبل رو به روش اشاره کرد
کوک: بشین کیم
تهیونگ لبخند غمگینی زد و سمت مبل رفت و نشست آهی کشید و گفت
"بزرگ شدی پریزاد"
جونگ کوک پوزخندی زد
"زنت ناراحت نمیشه اینجوری صدام زدی"
تهیونگ با تعجب خندید
"زن؟ تو واقعا فکر میکنی من ازدواج کردم؟ "
جونگ کوک حالت بی خیالی به خودش گرفت و بعد نگاهشو به برگه داد
"جونگ کوک باتوام تو واقعا فکرمیکنی من کسیو به غیر از تو دوست دارم؟ من پنج سال پیش مردم جونگ کوک میفهمی؟ "
حونگ کوک نگاهی به تهیونگی که روبه روش بود و تن صداش کمی بالا رفته بود داد اونم بلند شد و صداشی بالا برد
"اگه دوسم داشتی بهم خیانت نمیکردی جونگ کوک هم پنج سال پیش جلوی در اتاقی که تو داشتی اون هزره رو میبوسیدی مرد کیم بفهم"
"من هیچ وقت بهت خیانت نکردم تو حتی اون دوربینای فاکی رو هم چک نکردی"
"چک میکردم که دوباره خیانتت برام مرور شه؟ "
تهیونگ تن صداشو بالاتر برد و داد زد
"گفتم خیانت نکردم تو چرا نم..ی...فه..نمی.."
تهیونگ هنوز جملشو کامل نکرده بود که قلبش تیر کشید و افتاد جونگ کوک سریع به طرفش دوید
"یا تهیونگ چی شد حالت خوبه؟ "
هنوز دوسش داشت؟ آره هنوز میپرستیدش تهیونگ ماه جونگ کوک بود چجوری میتونست فراموشش کنه؟ پنج سال تموم تظاهر کرد
تهیونگ همونطور که نفس نفس میزد جواب داد
"خوب...خوبم توی...کیفم...قرصامو..بده"
جونگ کوک همونطور که سمت کیف میرفت زنگ جیهوپ زد
"الو هیونگ تهیونگ حالش بد شده"
"آه دوباره قلبش درد گرفت الان میام"
جونگ کوک لیوان آبو پر کرد سمت تهیونگ دوید
"بیا این قرصات بخورشون"
تهیونگ با کمک جونگ کوک قرصاشو خورد
جونگ کوک روی صندلی نشست و با دست به مبل رو به روش اشاره کرد
کوک: بشین کیم
تهیونگ لبخند غمگینی زد و سمت مبل رفت و نشست آهی کشید و گفت
"بزرگ شدی پریزاد"
جونگ کوک پوزخندی زد
"زنت ناراحت نمیشه اینجوری صدام زدی"
تهیونگ با تعجب خندید
"زن؟ تو واقعا فکر میکنی من ازدواج کردم؟ "
جونگ کوک حالت بی خیالی به خودش گرفت و بعد نگاهشو به برگه داد
"جونگ کوک باتوام تو واقعا فکرمیکنی من کسیو به غیر از تو دوست دارم؟ من پنج سال پیش مردم جونگ کوک میفهمی؟ "
حونگ کوک نگاهی به تهیونگی که روبه روش بود و تن صداش کمی بالا رفته بود داد اونم بلند شد و صداشی بالا برد
"اگه دوسم داشتی بهم خیانت نمیکردی جونگ کوک هم پنج سال پیش جلوی در اتاقی که تو داشتی اون هزره رو میبوسیدی مرد کیم بفهم"
"من هیچ وقت بهت خیانت نکردم تو حتی اون دوربینای فاکی رو هم چک نکردی"
"چک میکردم که دوباره خیانتت برام مرور شه؟ "
تهیونگ تن صداشو بالاتر برد و داد زد
"گفتم خیانت نکردم تو چرا نم..ی...فه..نمی.."
تهیونگ هنوز جملشو کامل نکرده بود که قلبش تیر کشید و افتاد جونگ کوک سریع به طرفش دوید
"یا تهیونگ چی شد حالت خوبه؟ "
هنوز دوسش داشت؟ آره هنوز میپرستیدش تهیونگ ماه جونگ کوک بود چجوری میتونست فراموشش کنه؟ پنج سال تموم تظاهر کرد
تهیونگ همونطور که نفس نفس میزد جواب داد
"خوب...خوبم توی...کیفم...قرصامو..بده"
جونگ کوک همونطور که سمت کیف میرفت زنگ جیهوپ زد
"الو هیونگ تهیونگ حالش بد شده"
"آه دوباره قلبش درد گرفت الان میام"
جونگ کوک لیوان آبو پر کرد سمت تهیونگ دوید
"بیا این قرصات بخورشون"
تهیونگ با کمک جونگ کوک قرصاشو خورد
۸.۶k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.