فیک مربی بوکس من
فیک مربی بوکس من
پارت36
+نفهمیدم کی خوابم برد... بعد از چند ساعت چشمام و باز کردم دیدم ساعت یک ظهره.... دلدردم خیلی کمتر شده بود یه درد خفیف داشتم ولی اهمیت ندادم پر انرژی پتو و کنار زدم از اتاق اروم رفتم بیرون حس شیطونیم گل کرده میخواستم جونگکوک و بترسونم اروم از اتاق رفتم بیرون ندیدمش هیجا نبود یهو صداش از پشت سرم اومد
_به به
+ ترسیدم و از ترس جیغ کشیدم
_وای دخترجان اروم باش
+ترسوندیم
_دل دردت خوب شد
+بله... خیلی پرو گفتم ناهار چی داریم؟
_امممممم حدس بزن
+پاستا
_نه
+پیتزا
_نه
+باخودم گفتم اذیتش کنم... لبات؟
_نه... چی
+گفتم لبات؟
_میتونه باشه
+شیطون بزار برای بعد از غذا
_چشم غذا رامیون درست کردم
+اخجون
(فلش بک به بعد خوردن غذا)
+جونگکوک... میای بریم بیرون کلبه
_باشه
+اگه تونستی منو بگیری
_میگیرمت
+دویدم از کلبه بیرون که بعد از بیست دقیقه هنوز داشت دنبالم میکرد... ـ
_الان میگیرمت
+نفس نفس زنان سرجام وایستادم....
پارت36
+نفهمیدم کی خوابم برد... بعد از چند ساعت چشمام و باز کردم دیدم ساعت یک ظهره.... دلدردم خیلی کمتر شده بود یه درد خفیف داشتم ولی اهمیت ندادم پر انرژی پتو و کنار زدم از اتاق اروم رفتم بیرون حس شیطونیم گل کرده میخواستم جونگکوک و بترسونم اروم از اتاق رفتم بیرون ندیدمش هیجا نبود یهو صداش از پشت سرم اومد
_به به
+ ترسیدم و از ترس جیغ کشیدم
_وای دخترجان اروم باش
+ترسوندیم
_دل دردت خوب شد
+بله... خیلی پرو گفتم ناهار چی داریم؟
_امممممم حدس بزن
+پاستا
_نه
+پیتزا
_نه
+باخودم گفتم اذیتش کنم... لبات؟
_نه... چی
+گفتم لبات؟
_میتونه باشه
+شیطون بزار برای بعد از غذا
_چشم غذا رامیون درست کردم
+اخجون
(فلش بک به بعد خوردن غذا)
+جونگکوک... میای بریم بیرون کلبه
_باشه
+اگه تونستی منو بگیری
_میگیرمت
+دویدم از کلبه بیرون که بعد از بیست دقیقه هنوز داشت دنبالم میکرد... ـ
_الان میگیرمت
+نفس نفس زنان سرجام وایستادم....
۲۳.۹k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.