وقتی برادرناتنیت به فاکت داد...
وقتی برادرناتنیت به فاکت داد...
چند پارتی
پارت ۱
تهیونگگگگگگگگگ
_چته باز وحشی شدی
هودی منو تو برداشتی؟
_اره
زود باش بدش به من
_باشه حالا
خدایا منو نجات بدههه
رفتم تو اتاقم در اتاقم و یجوری محکم بستم که کل اتاق لرزید....
گوشیم صدای پیام اومد برداشتمش دیدم چان پیام داده.... شروع کردم به چت کردن باهاش که یهو یکی گوشی و از دستم کشید....
مزاحم بده گوشیمو
_بزار ببینم با کی چت میکنی
به توچه
_عه به من چه
یهو دستمو پیچوند... یهو درد بدی تو دستم پیچید خوردم زمین
_خوبی جدی
با بغض دستم.... دستم درد میکنه نمیتونو تکونش بدم
_بده ببینم
نمیخواد
_میگم ببینم جدی
باشه اروم دستمو گذاشتم تو دستش
_در رفته دستت باید جا بندازمش
نه نمیخواد با بغض
_میخوای بکشنه؟
نه با بغض
_از درد جیغ نزنیا
باشه
دستم و جاانداخت گریه هام شروع شد
_تموم شد دیگه چرا گریه میکنی؟
خب هنوز درد میکنه.... یهو پشت گردنم و گرفت منو به خودش نزدیک کرد شروع کرد لبم و ببوسه مک های اروم میز.... بعد یک دقیقه ازم جدا شد
م... منو
_اره تورو بوسیدم امشبم بغل خودم میخوابی
شب روی تخت با لبخند خوابم برد صبح با صدای مامان بیدار شدم
م. ت: تهیونگگگگ بلند شو
تهیونگ بلند نمیشد منم از زیر پتو با پام محکم زدم بهش افتاد از رو تخت
_چیه
مامان
_مامانن الان میام
امشب میخوام برم مهمونی... به من گیر میر نمیدیا
_نمیری
چراااا
فیک جدید اسمات زیاد داره اگه بی جنبه ای نخون🤏🏻
چند پارتی
پارت ۱
تهیونگگگگگگگگگ
_چته باز وحشی شدی
هودی منو تو برداشتی؟
_اره
زود باش بدش به من
_باشه حالا
خدایا منو نجات بدههه
رفتم تو اتاقم در اتاقم و یجوری محکم بستم که کل اتاق لرزید....
گوشیم صدای پیام اومد برداشتمش دیدم چان پیام داده.... شروع کردم به چت کردن باهاش که یهو یکی گوشی و از دستم کشید....
مزاحم بده گوشیمو
_بزار ببینم با کی چت میکنی
به توچه
_عه به من چه
یهو دستمو پیچوند... یهو درد بدی تو دستم پیچید خوردم زمین
_خوبی جدی
با بغض دستم.... دستم درد میکنه نمیتونو تکونش بدم
_بده ببینم
نمیخواد
_میگم ببینم جدی
باشه اروم دستمو گذاشتم تو دستش
_در رفته دستت باید جا بندازمش
نه نمیخواد با بغض
_میخوای بکشنه؟
نه با بغض
_از درد جیغ نزنیا
باشه
دستم و جاانداخت گریه هام شروع شد
_تموم شد دیگه چرا گریه میکنی؟
خب هنوز درد میکنه.... یهو پشت گردنم و گرفت منو به خودش نزدیک کرد شروع کرد لبم و ببوسه مک های اروم میز.... بعد یک دقیقه ازم جدا شد
م... منو
_اره تورو بوسیدم امشبم بغل خودم میخوابی
شب روی تخت با لبخند خوابم برد صبح با صدای مامان بیدار شدم
م. ت: تهیونگگگگ بلند شو
تهیونگ بلند نمیشد منم از زیر پتو با پام محکم زدم بهش افتاد از رو تخت
_چیه
مامان
_مامانن الان میام
امشب میخوام برم مهمونی... به من گیر میر نمیدیا
_نمیری
چراااا
فیک جدید اسمات زیاد داره اگه بی جنبه ای نخون🤏🏻
۳۳.۷k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.