حوله خونی که روی گردن عموم گذاشته بودن تا جلوی خونریزی رو بگ...

عید نوروز سال 95 بود که تو عروسی با دخترخالم شوخی میکردم بعد...

تو دانشگاه خیلی احساس تنهایی میکردم..موقع فرجه های بین کلاسی...

وارد دانشگاه شدم ..ترم های اول خیلی گریه میکردم چون افسرده ش...

از بچگی دور خودم حصار میکشیدم چون از حقیقت دنیای واقعی میترس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط