که برای خزان تنهایی هایت آمده ام...🤍

مگر چقدر جا از آسمان می‌گرفتمکه مجبورم می‌کردیدنیمی از خودم ...

💭از آخرین باری که بیدار بوده‌امهنوز تکه‌‌ ای از آسمانکه ماه ...

چیزی بگوحرفی بزنچه فرقی می‌کنداگر ساعت‌ها برایم از حافظ و سع...

کسی چه می‌داندچند شب از دلتنگی‌ات ماندهتا از پیچ و تاب رگ‌ها...

جای زخم‌هایی که زده بود رامی‌شستتا نمک بیشتری بریزدگرگ قصه‌ی...

و کسی نمی‌دانستاز اینجا که ایستاده‌ایمتا صبح فرداچند شب است....

من نبودن‌های بسیاری را زیسته‌امتا رفتنتچون برگی که از درختی ...

پاییز مرا یاد تو می‌اندازدوقتی اندوهناک دوستش دارم#منیر_ولیز...

پاییز مرا یاد تو می‌اندازدوقتی اندوهناک دوستش دارم#منیر_ولیز...

در کوره راه بی‌کرانهمسفر کلاغ‌های سرگشتهو خانه ای که هیچگاه ...

پرده های گل گلیشو از وسط گره زده بود. نور آفتاب پخش میشد رو ...

چین‌های بی قرار این پیشانی بلنددامن دخترکانیستکه قهوه‌هایشان...

اندوهت رااز میان خطوط کف دستتبه فنجان قهوه‌ام بریزبگذار زن ر...

شب است و خیالت برای بیدار ماندنبه دست و پای پلک‌هایم پیچیده ...

افرادی که در مسیر زندگی به بلوغ عاطفی و فکری و شخصیتی می‌رسن...

آدما فکر میکنن عشق یه اتفاقهو تمام زندگیشونو منتظر افتادن ای...

💭جانِ منمرا چه به جنگ و این سیاست بازی‌هاکه من هر صبح از تما...

اغلب به این فکر میکنمکه گاهی چقدر بی انتها دوست میدارمو گاهی...

💭و گاهی خوشبختی چقدر واژه ی سرسختی میشودبرای رسیدنانگار که آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط