فیکشن متاهل پارت۸
ا/ت غرغر کنان درو باز کرد که با دیدن جیمین حرفشو نصفه ول کرد
+تو کدوم سیاره زندگی میکنی که نمیتونی فرق روز و شبو...
+جیمین؟!
ا/ت با شورتک و نیم تنه گشادی درو باز کرد، جیمین آرنجشو به دیوار زده بود تا تعادلشو حفظ کنه با دیدن اندام ا/ت بیشتر هوش از سرش پرید
+این وقت شب راه خونتو گم کردی عزیزم؟
جیمین خنده بی جونی کرد و خیلی آروملب زد
_نمیدونم...مغزم دستور داد بیام اینجام
+تو مستی؟!
دستشو بالا آورد و اندازه کوچکی رو با انگشتش نشون داد
_یه کوچولو خیلی کوچولو
+مشخصه...بیا تو
اومد داخل لم داد رو مبل و سرشو داد عقب و چشماشو بست، رفتم کنارش نشستم یه پامو جم کردم و چرخیدم سمتش، یکی از کف دستامو ستون سرم کردم
+امشب اینجا بمون به همسرت هم یه پیام بده نگرانت نشه
دراز کشید و سرشو روی پام گذاشت، گوشیشو از جیبش درآورد گرفت سمتم
_از طرف من یه پیام بهش بده
+دستوری حرف نزن اینجا شرکت نیست منم منشیت نیستم
_ببخشید، میشه از طرف من یه پیام به رونا بدی؟
گوشیشو گرفتم پین نداشت رفتم توی مخاطبینش
گفت و گوی شماره رونا رو باز کردم و پیامی از طرف جیمین نوشتم""عزیزم امشب پیش یکی از دوستام میمونم نگران نباش""
ارسالش کردم و گوشی رو روی میز گذاشتم
_(از این اخلاقش خوشم میاد...نمیزاره کسی بهش دستور بده)
_لطفا یکم موهامو نوازش کن شیرینکم
+شیرینکم؟!!
رو کمر دراز کشید با انگشت اشارش بینیمو آروم فشار داد
_هوم تو خیلی شیرینی
لبخندی بهش زدم و دستمو توی موهای نرمش بردم
+مشکلی پیش اومده که انقد مست کردی؟
به سمت راست چرخید تا صورتشو ازم مخفی کنه آخه با نگاه کردن به چشماش میفهمم یه مشکلی داره
_نه..
_اینجوری که ناخوناتو میکشی کف سرم خیلی حس خوبی میده انگار داری روحمو لمس میکنی
تو خودش جم شد حس میکردم چیزی داره اذیتش میکنه، تو این مدت کم واقعا برام باارزش شده بود جوری که طاقت دیدن ناراحتیشو ندارم...اما از یه طرف این موضوع منو میترسونه...اون واقعا جذاب و با شخصیته نمیشه انکارش کرد...میترسم عاشقش شم...اون متاهله...قطعا اگه بفهمه اینجوری راجبش فکر میکنم ازم ناامید میشه اما همین چند لحظه پیش با دیدن چشمای خمار، پوزخندش و شنیدن صدای ملایم و دورگش باعث شد تپش قلب بگیرم این بده...خیلی بده..
چن لحظه بعد مطمئن شدم کاملا خوابش برده، پشت انگشتامو روی گونش کشیدم، یه بالش زیر سرش گذاشتم، کاناپه رو به حالت تخت درآوردم و پتو انداختم روش، دلم برای قیافه کیوتش ضعف رفت
ادامه دارد...
لایک و نظر یادتون نره گرچه نظر نمیدید ولی خب بازم تکرارش میکنم، ممنونم از توجهتون💜
+تو کدوم سیاره زندگی میکنی که نمیتونی فرق روز و شبو...
+جیمین؟!
ا/ت با شورتک و نیم تنه گشادی درو باز کرد، جیمین آرنجشو به دیوار زده بود تا تعادلشو حفظ کنه با دیدن اندام ا/ت بیشتر هوش از سرش پرید
+این وقت شب راه خونتو گم کردی عزیزم؟
جیمین خنده بی جونی کرد و خیلی آروملب زد
_نمیدونم...مغزم دستور داد بیام اینجام
+تو مستی؟!
دستشو بالا آورد و اندازه کوچکی رو با انگشتش نشون داد
_یه کوچولو خیلی کوچولو
+مشخصه...بیا تو
اومد داخل لم داد رو مبل و سرشو داد عقب و چشماشو بست، رفتم کنارش نشستم یه پامو جم کردم و چرخیدم سمتش، یکی از کف دستامو ستون سرم کردم
+امشب اینجا بمون به همسرت هم یه پیام بده نگرانت نشه
دراز کشید و سرشو روی پام گذاشت، گوشیشو از جیبش درآورد گرفت سمتم
_از طرف من یه پیام بهش بده
+دستوری حرف نزن اینجا شرکت نیست منم منشیت نیستم
_ببخشید، میشه از طرف من یه پیام به رونا بدی؟
گوشیشو گرفتم پین نداشت رفتم توی مخاطبینش
گفت و گوی شماره رونا رو باز کردم و پیامی از طرف جیمین نوشتم""عزیزم امشب پیش یکی از دوستام میمونم نگران نباش""
ارسالش کردم و گوشی رو روی میز گذاشتم
_(از این اخلاقش خوشم میاد...نمیزاره کسی بهش دستور بده)
_لطفا یکم موهامو نوازش کن شیرینکم
+شیرینکم؟!!
رو کمر دراز کشید با انگشت اشارش بینیمو آروم فشار داد
_هوم تو خیلی شیرینی
لبخندی بهش زدم و دستمو توی موهای نرمش بردم
+مشکلی پیش اومده که انقد مست کردی؟
به سمت راست چرخید تا صورتشو ازم مخفی کنه آخه با نگاه کردن به چشماش میفهمم یه مشکلی داره
_نه..
_اینجوری که ناخوناتو میکشی کف سرم خیلی حس خوبی میده انگار داری روحمو لمس میکنی
تو خودش جم شد حس میکردم چیزی داره اذیتش میکنه، تو این مدت کم واقعا برام باارزش شده بود جوری که طاقت دیدن ناراحتیشو ندارم...اما از یه طرف این موضوع منو میترسونه...اون واقعا جذاب و با شخصیته نمیشه انکارش کرد...میترسم عاشقش شم...اون متاهله...قطعا اگه بفهمه اینجوری راجبش فکر میکنم ازم ناامید میشه اما همین چند لحظه پیش با دیدن چشمای خمار، پوزخندش و شنیدن صدای ملایم و دورگش باعث شد تپش قلب بگیرم این بده...خیلی بده..
چن لحظه بعد مطمئن شدم کاملا خوابش برده، پشت انگشتامو روی گونش کشیدم، یه بالش زیر سرش گذاشتم، کاناپه رو به حالت تخت درآوردم و پتو انداختم روش، دلم برای قیافه کیوتش ضعف رفت
ادامه دارد...
لایک و نظر یادتون نره گرچه نظر نمیدید ولی خب بازم تکرارش میکنم، ممنونم از توجهتون💜
۱۰.۸k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.