֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ
֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ
#PART_208🎀•
دلبر كوچولو
-دخالت نمیکنم میگم سعی کن کاری ک خودت میکنی برای بقیع عیب ندونی
دندونم به هم فشار دادم و نفس عمیقی کشیدم
-هنوز که هنوزه نمیتونستم تصمیم بگیرم با روحیه سرکش تو چیکار کنم
-هیچکاری فقط بزار از این عمارت برم
-در نبود من کی باشع که انقد میگی میخام برم میخام برم
-بهتر از اینجا این عروسی اجباریع عروسی که فقط میخاد منو اینجا نگه داره
-قبول ندارم تو اون دختر و دوست داشتی من مگه برات انتخاب کردم امیر
-نه نکردی ولی انتخاب بچگیمو گذاشتی بکنم زن الانم
نفس عمیقی کشیدم
-باهاش کنار بیا
و سمت در عمارت رفتم
-دیدی که هیچکاری نمیتونی برام بکنی لعنت به خان خانزادگی این عمارت کوفتی
-امیر
ولی دیر شده بود و سمت ماشینش رفته بود
-لعنتی
صدای فین فین نیکا از پشت سرم میومد
-چیشده امیر چی بهت گفت
-هیچی ، هیچی
-حرف بزن دیگه من جای برادرتم
-نه نمیخام حرف بدی که بهم زد بهت بگم
-نیکا تو مثل خواهر نداشته من و امیری
یکهو غم عجیبی تو چشماش نشست
-من میرم تو اشپزخونه
#PART_208🎀•
دلبر كوچولو
-دخالت نمیکنم میگم سعی کن کاری ک خودت میکنی برای بقیع عیب ندونی
دندونم به هم فشار دادم و نفس عمیقی کشیدم
-هنوز که هنوزه نمیتونستم تصمیم بگیرم با روحیه سرکش تو چیکار کنم
-هیچکاری فقط بزار از این عمارت برم
-در نبود من کی باشع که انقد میگی میخام برم میخام برم
-بهتر از اینجا این عروسی اجباریع عروسی که فقط میخاد منو اینجا نگه داره
-قبول ندارم تو اون دختر و دوست داشتی من مگه برات انتخاب کردم امیر
-نه نکردی ولی انتخاب بچگیمو گذاشتی بکنم زن الانم
نفس عمیقی کشیدم
-باهاش کنار بیا
و سمت در عمارت رفتم
-دیدی که هیچکاری نمیتونی برام بکنی لعنت به خان خانزادگی این عمارت کوفتی
-امیر
ولی دیر شده بود و سمت ماشینش رفته بود
-لعنتی
صدای فین فین نیکا از پشت سرم میومد
-چیشده امیر چی بهت گفت
-هیچی ، هیچی
-حرف بزن دیگه من جای برادرتم
-نه نمیخام حرف بدی که بهم زد بهت بگم
-نیکا تو مثل خواهر نداشته من و امیری
یکهو غم عجیبی تو چشماش نشست
-من میرم تو اشپزخونه
۲.۶k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.