پارت 13
پارت 13
یوری: تو نگران من بودی
جیمین: یوری تهیونگ داشت سقطه میکرد از نگرانی 😂
تهیونگ: جیمین نخند
پرش زمانی خونه
همه حالشون خوب بود.. شامشونم خوردن رفتن خوابیدم بجز ات که نمیتونست بخوابه
ویو ات
رفتم باغ نشستم رویه تاب همش حرفایه پیرزنه تویه مغزم بود " تو یه روح هستی "
همون مگه ها جونگکوک اومد پیشم
جونگکوک: ات حالت خوبه
ات: اره خوبم
جونگکوک: هنوز اون حرفا هس همون پیرزنه
ات: اره نمیتونم بهش فکر نکنم
جونگکوک: اون فقط خواسته ناراحتت کنه بهش فکر نکن باشه؟
ات: نمیتونم این چند سال همش یکی تویه مغزمه که داره میگه تو زنده نیستی، کابوس میبینم حالم بد میشه
جونگکوک: سعی کن خودتو خوب کنی باشه.. به چیزایه خوبی فکر کن تو دختر قوی هستی
ویو جونگکوک
دیدم ات رویه شونم خوابش برده خیلی کیوت شده. بغلش کردم بردم گذاشتم رویه تختش. پتو کشیدم روش. براش نگران بودم، میترسیدم یه چیزیش بشه
خودمم رفتم تویه اتاقم خوابیدم. امشب چه بد بود .......
فرا صبح....
ببخشید کم بود شب براتون میزارم ♥🌚
#فیک_جونگکوک
یوری: تو نگران من بودی
جیمین: یوری تهیونگ داشت سقطه میکرد از نگرانی 😂
تهیونگ: جیمین نخند
پرش زمانی خونه
همه حالشون خوب بود.. شامشونم خوردن رفتن خوابیدم بجز ات که نمیتونست بخوابه
ویو ات
رفتم باغ نشستم رویه تاب همش حرفایه پیرزنه تویه مغزم بود " تو یه روح هستی "
همون مگه ها جونگکوک اومد پیشم
جونگکوک: ات حالت خوبه
ات: اره خوبم
جونگکوک: هنوز اون حرفا هس همون پیرزنه
ات: اره نمیتونم بهش فکر نکنم
جونگکوک: اون فقط خواسته ناراحتت کنه بهش فکر نکن باشه؟
ات: نمیتونم این چند سال همش یکی تویه مغزمه که داره میگه تو زنده نیستی، کابوس میبینم حالم بد میشه
جونگکوک: سعی کن خودتو خوب کنی باشه.. به چیزایه خوبی فکر کن تو دختر قوی هستی
ویو جونگکوک
دیدم ات رویه شونم خوابش برده خیلی کیوت شده. بغلش کردم بردم گذاشتم رویه تختش. پتو کشیدم روش. براش نگران بودم، میترسیدم یه چیزیش بشه
خودمم رفتم تویه اتاقم خوابیدم. امشب چه بد بود .......
فرا صبح....
ببخشید کم بود شب براتون میزارم ♥🌚
#فیک_جونگکوک
۱۰.۷k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.