qart 20
qart 20
قدرت عشق
درو باز کردم دیدم هواناس درسته که منو تهیونگ از هم جدا شدیم ولی منو هوانا مثل خواهر ب بودیم و هنوز رابطه داشتیم
هوانا:وای سلام عزیزم چطوری
جه یی:سلام مرصی عزیزم خبی،کی از پاریس برگشتی؟
هوانا:مرصی گلم همین دیروز
جه یی:بیا تو ببینم
رفتیم تو خونه نشستیم هوانا الان یک سالی میشه که دوباره ازدواج کرده معلوم شده که شوهر قبلیش بهش خیانت میکرده د برای همین به دکتری که هوانا برای بچه دار شدن بهش اقدام میکرده پول میداده تا بگه که هوانا بچه دار نمیشه و این موضوع رو بهونه کنه و ازش طلاق بگیره ولی الان هواناو همسرش صاحب یه دختر خوشگل به اسم نایا شدن و خیلی خوشبختن بلاخره بعد کلی حرف زدن هوانا طرفای ساعت ۳:۴۰ بعد از ظهر بود که رفت منم چون تو شرکت با پدرم قرار بود با یکی قرار داد ببندیم حاضر شدم و رفتم اونجا بعد اینکه من و تهیونگ از هم جدا شدیم یکم رابطه منو پدر و مادرم بهتر شده
ویو تهیونگ
(تو شرکت مشغول کار بودم که آرا اومد من چند باری برای رفع نیاز جنسیم باهاش سکس داشتم ولی هیچوقت عاشقش نشدم و هنوزم که هنوزه عاشق جه یی هستم)
آرا:سلام عشقم
تهیونگ:سلام (همینطوری که داشت به برگه های جلو روش نگاه میکرد)
آرا:نمیخوای حداقل تو صورتم نگاه کنی
تهیونگ:دلیلی نمیبینم(سرد)
آرا:تا کی میخوای به این رفتارات ادامه بدی نا سلامتی من زنتما دیگه خسته شدم(با داد)
از سر جام بلند شدم و گفتم
تهیونگ:مگه من مجبورت کردم زنم شی
آرا:ببین اگه با این رفتارات میخوای کاری کنی من ازت جدا شم و بری پیش اون دختره کور خوندی
آرا بعد گفتن این حرف رفت و منم از حرص لبتاب رویه میز کارمو برداشتم و زیر پام لهش کردم بعد اینکه یکم آروم شدم چون جایی کار داشتم کتمو از روی صندلی برداشتم و راه افتادم به جایی که میخواسم برم
ویو جه یی
(تو شرکت نشسته بودم و داشتم با پدرم حرف میزدم که با چیزی که گفت قهوه اس که داشتم میخوردم پرید گلوم
جه یی:چ...چ..چی
پ.ج:.............
کپی ممنوع ❌️❌️
قدرت عشق
درو باز کردم دیدم هواناس درسته که منو تهیونگ از هم جدا شدیم ولی منو هوانا مثل خواهر ب بودیم و هنوز رابطه داشتیم
هوانا:وای سلام عزیزم چطوری
جه یی:سلام مرصی عزیزم خبی،کی از پاریس برگشتی؟
هوانا:مرصی گلم همین دیروز
جه یی:بیا تو ببینم
رفتیم تو خونه نشستیم هوانا الان یک سالی میشه که دوباره ازدواج کرده معلوم شده که شوهر قبلیش بهش خیانت میکرده د برای همین به دکتری که هوانا برای بچه دار شدن بهش اقدام میکرده پول میداده تا بگه که هوانا بچه دار نمیشه و این موضوع رو بهونه کنه و ازش طلاق بگیره ولی الان هواناو همسرش صاحب یه دختر خوشگل به اسم نایا شدن و خیلی خوشبختن بلاخره بعد کلی حرف زدن هوانا طرفای ساعت ۳:۴۰ بعد از ظهر بود که رفت منم چون تو شرکت با پدرم قرار بود با یکی قرار داد ببندیم حاضر شدم و رفتم اونجا بعد اینکه من و تهیونگ از هم جدا شدیم یکم رابطه منو پدر و مادرم بهتر شده
ویو تهیونگ
(تو شرکت مشغول کار بودم که آرا اومد من چند باری برای رفع نیاز جنسیم باهاش سکس داشتم ولی هیچوقت عاشقش نشدم و هنوزم که هنوزه عاشق جه یی هستم)
آرا:سلام عشقم
تهیونگ:سلام (همینطوری که داشت به برگه های جلو روش نگاه میکرد)
آرا:نمیخوای حداقل تو صورتم نگاه کنی
تهیونگ:دلیلی نمیبینم(سرد)
آرا:تا کی میخوای به این رفتارات ادامه بدی نا سلامتی من زنتما دیگه خسته شدم(با داد)
از سر جام بلند شدم و گفتم
تهیونگ:مگه من مجبورت کردم زنم شی
آرا:ببین اگه با این رفتارات میخوای کاری کنی من ازت جدا شم و بری پیش اون دختره کور خوندی
آرا بعد گفتن این حرف رفت و منم از حرص لبتاب رویه میز کارمو برداشتم و زیر پام لهش کردم بعد اینکه یکم آروم شدم چون جایی کار داشتم کتمو از روی صندلی برداشتم و راه افتادم به جایی که میخواسم برم
ویو جه یی
(تو شرکت نشسته بودم و داشتم با پدرم حرف میزدم که با چیزی که گفت قهوه اس که داشتم میخوردم پرید گلوم
جه یی:چ...چ..چی
پ.ج:.............
کپی ممنوع ❌️❌️
۲۲.۷k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.