رمان ماهک پارت 127
#رمان_ماهک #پارت_127
آرش✍
وقتی رفتم توی اتاق ماهک خواب بود دلم میخواست برم کنارش بگیرمش توی بغلم و عطرشو ببلعم واقعا دلتنگش بودم اما نمیشد این رفتار جدی لازم هست باید یه مدت اینطور باهاش رفتار کنم تا از فاز بچه بودن خارج شه.
روی تخت که نشستم ناخوداگاه رفتم سمتش دلم میخاست دستمو ببرم توی موهای ابریشمیش دستم تا نزدیک موهاش رفت اما وسط راه دستمو مشت کردمو بر خلاف میلم خوابیدم سرجام.
ماهک✍
از خواب که بیدار شدم ارش بهم گفت که اماده شم تا باهم بریم برای خرید. لباسامو تنم کردم و ارایش خیلی محوی کردم و برای لجبازی با کار اون روزش رژ قرمزی به لبام زدم و اماده و حاضر توی ماشین نشستم.
وسطای راه آرش پخشو کم کرد و گفت:
+ ماهک یکبار بهت گفتم دلم نمیخواد با این رژ بیای بیرون از خونه یکبار هم واست توضیح دادم که مشکل از تو نیست و مشکل از ادمای بیمار اون بیرونه. ماهک تو زنی و نمیفهمی یه مرد رو وقتیکه نگاه هرزه ی یه ادم مریض رو روی زنش میبینه. یکبار واست گفتم که دلم نمیخواد این اتفاق بیفته اما مثل اینکه تو به شوخی گرفتی.
ماهک این موضوعات شوخی برنمیداره لجبازی هم برنمیداره پس لطفا دیگه هیچ وقت درین مواقع لجبازی به خرج نده و یکم بزرگونه رفتار کن.
لبمو خیس کردم و گفتم بقول خودت من فقط موقتا اسمم تو شناسنامته و حتی...
حرفمو خوردم و ادامه ندادم.سرمو پایین انداختم که صداش بلند شد:
که حتی چی؟ میخوای خودم باقیه حرفتو بگم؟ میخای بگم اون سری چی گفتم؟ گفتم که حتی بدرد یک شب هم خوابیم هم نخوردی
زل زدم به چشماشو گفتم چه وقیحانه جمله خودتو تکرار میکنی ارش
پوزخندی زد و گفت وقیح نیستم فقط میخام بهت یاداوری کنم که اگر میخاستم میتونستم استفاده مو ازت ببرم اما نبردم چون نخواستم نبردم چون ادم هوس باز و نامردی نیستم.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
آرش✍
وقتی رفتم توی اتاق ماهک خواب بود دلم میخواست برم کنارش بگیرمش توی بغلم و عطرشو ببلعم واقعا دلتنگش بودم اما نمیشد این رفتار جدی لازم هست باید یه مدت اینطور باهاش رفتار کنم تا از فاز بچه بودن خارج شه.
روی تخت که نشستم ناخوداگاه رفتم سمتش دلم میخاست دستمو ببرم توی موهای ابریشمیش دستم تا نزدیک موهاش رفت اما وسط راه دستمو مشت کردمو بر خلاف میلم خوابیدم سرجام.
ماهک✍
از خواب که بیدار شدم ارش بهم گفت که اماده شم تا باهم بریم برای خرید. لباسامو تنم کردم و ارایش خیلی محوی کردم و برای لجبازی با کار اون روزش رژ قرمزی به لبام زدم و اماده و حاضر توی ماشین نشستم.
وسطای راه آرش پخشو کم کرد و گفت:
+ ماهک یکبار بهت گفتم دلم نمیخواد با این رژ بیای بیرون از خونه یکبار هم واست توضیح دادم که مشکل از تو نیست و مشکل از ادمای بیمار اون بیرونه. ماهک تو زنی و نمیفهمی یه مرد رو وقتیکه نگاه هرزه ی یه ادم مریض رو روی زنش میبینه. یکبار واست گفتم که دلم نمیخواد این اتفاق بیفته اما مثل اینکه تو به شوخی گرفتی.
ماهک این موضوعات شوخی برنمیداره لجبازی هم برنمیداره پس لطفا دیگه هیچ وقت درین مواقع لجبازی به خرج نده و یکم بزرگونه رفتار کن.
لبمو خیس کردم و گفتم بقول خودت من فقط موقتا اسمم تو شناسنامته و حتی...
حرفمو خوردم و ادامه ندادم.سرمو پایین انداختم که صداش بلند شد:
که حتی چی؟ میخوای خودم باقیه حرفتو بگم؟ میخای بگم اون سری چی گفتم؟ گفتم که حتی بدرد یک شب هم خوابیم هم نخوردی
زل زدم به چشماشو گفتم چه وقیحانه جمله خودتو تکرار میکنی ارش
پوزخندی زد و گفت وقیح نیستم فقط میخام بهت یاداوری کنم که اگر میخاستم میتونستم استفاده مو ازت ببرم اما نبردم چون نخواستم نبردم چون ادم هوس باز و نامردی نیستم.
〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰 〰
@roman124
۷۱.۸k
۲۹ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.