مالکیت خونین p

مالکیت خونین p16
بارون هنوز روی پوستشون می‌نشست، اما گرمای بینشون چیزی بود که هوا رو از هر سرمایی خالی می‌کرد. شیزوکو حس کرد که نرا بازوش رو گرفت و بدون گفتن هیچ کلمه‌ای، اون رو با خودش به خونه برد
اونا برای همدیگه تبدیل به چیزی شدن که هیچ‌وقت از کسی نخواسته بودن— یه تعلق مطلق(دو دیفه سکوت جمله سنگین بود )
نرا شیزوکو رو به سمت خونش برد، گام‌هاش محکم، بی‌تردید، بدون اینکه حتی یه لحظه عقب برگرده. صدای قطرات بارون هنوز توی خیابون‌ها طنین‌انداز بود، اما بین اون دو نفر فقط سکوتی سنگین و پرتنش جریان داشت. یه سکوت که از هزار تا کلمه قوی‌تر بود.
در لحظه‌ای که درِ خونه پشت سرشون بسته شد، نرا شیزوکو رو به دیوار فشار داد. نگاهش تاریک و عمیق بود، نفس‌هاش سنگین، و دست‌هاش محکم‌تر از همیشه. چشم‌هاش می‌گفتن که این فقط یه هوس آنی نیست—این یه تصمیمه.
شیزوکو (زمزمه‌وار): "این… اولین باره که کسی رو این‌قدر نزدیک به خودت راه دادی، درسته؟"

نرا بدون هیچ حرفی، فقط سرش رو کمی خم کرد، نگاهش هنوز روی لب‌های شیزوکو قفل بود.

نرا: "تو فکر می‌کنی من اجازه می‌دم کسی دیگه همچین موقعیتی داشته باشه؟"

شیزوکو لبخند محوی زد. دست‌هاش رو روی سینه‌ی نرا گذاشت و انگشت‌هاش آروم روی پارچه‌ی لباسش سر خورد. اون می‌دونست که نرا یه آدمیه که همیشه کنترلو توی دستاش داره، ولی امشب… این کشش، یه چیز دیگه بود
نرا خم شد، نفسش روی پوست شیزوکو حس شد، لب‌هاش فقط چند میلی‌متر از گردنش فاصله داشت.

شیزوکو: "پس ثابت کن."

و نرا هیچ لحظه‌ای رو از دست نداد…
نرا : نه .... امشب نه .*پوزخند
شیزوکو : ببینم تا کی میخوای دووم بیاری
(کرمم گرفته انقد زود هنتایش نکنم )
دیدگاه ها (۱)

مالیکت خونین p17صبحی که دیگر مثل قبل نیستنور خاکستری صبح از ...

مالکیت خونین فصل سوم : طوفان پس از آرامش ( p18 ) شیزوکو هنوز...

مالکیت خونین p15بوسه‌ای خشن، محکم، مالکانه.شیزوکو یه لحظه چش...

مالکیت خونین p14 و شیزوکو… اون هم عقب نکشید. این زندگی‌ای ب...

پارت : ۳۰

پارت : ۴۲

پارت : ۲۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط