بغض داشت خفم میکردگوشه ی لبمو به دندون گرفتم که مبادا یه وقت نترکهتو ...

ٗ   𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾꧐τꫀ𐑾  ᪶ ۫
թᥑꭉȶ𝟑 ؁

بغض داشت خفم میکرد..گوشه ی لبمو به دندون گرفتم که مبادا یه وقت نترکه..تو چشمام اشک حلقه زده بود..راستش من بعد از اون حادثه یکم افسردگی گرفتم ..با کسی جز سویون زیاد ارتباط نداشتم ..حتی با اکیپ دوستامون..،
همینطور کوک، ..بعد فوت مادر . پدر یکم اخلاق و رفتارش تغییر کرد ..دیگه اون جونگکوک شاد و کرمو نیس ..سرد شد ..حتی با منی که بهتر از هرکی باهاش رفتار می‌کرد..حقم داره ناراحت باشه
اما خب برای منی که از اول خانواده ی واقعیم رو ندیدم تا بعده ها که خانواده جئون منو به سرپرستی قبول کردن و تنها از دار دنیا اونا رو داشتم ‌.. کلی باهام خوب بودن و برام هر کاری میکردن انگار نه نه انگار که من دختر واقعی شون نیستم ..خیلی ارزش داشت ✨✨ کله خوبی و خوشی های زندگیمو به اون مرد و زن مدیونم🎀✨😭
وقتی از دست شون دادم ..به خودم اومدم و فهمیدم الان فقط کوک رو دارم ..اما الان انگار اونم ندارم :(❤️‍🩹
کوک: چند بار صداش زدم اما نشنید ..چرا انقدر با دقت به زمین خیره شده!! سرمو پایین گرفتم ..با اشک هایی که هر لحظه ممکن بود از گونه هاش سرازیر شن مواجه شدم .. به خودم اومدم ..انگار زیاده روی کردمم😕😕
_هانا...؟!!
جونگکوک: از پشت میزم بیرون اومد و روبه روش ایستادم ..یکی از دستامو روی کمرش گذاشتم
جونگکوک: هی!! ..دختر..با توعمم ..چرا هرچقدر صدات میکنم جواب نمیدی ..!!
_خوبی؟
هانا: عااا ..* با صدای کوک از فکر و خیال بیرون اومدم*
چندتا پلک زدم تا این اشکا کنار برن ..سرمو بالا آوردم و یه لبخندفیکی زدم

هانا : "لبخندی به ظاهر شاد با بوی غم🙂

هانا: عاا‌‌.‌. چیز ..من ..هیچی.. تو کار داشتی ..
جونگکوک:کارمندم خیلی وقته که رفته..👀
هانا: ... " سکوت "
کوک: گفتم نمیخوای بشینی ؟! * اشاره به اون مبل ها 👀👀
هانا: فک کنم بهتر باشه من  برم ..*خنده ی آروم و فیک * تو پروژه داری که باید بهش برسی ..

هانا : " خواستم دور شم ازش ..حالم خوب نبود ، که ...


.
.
ادامه دارد...

خماریییی💜🧚‍♀️

☁️ ׂ @xoozen
‌⏝ִ︶⏝ ୨ شرایط ୧ ⏝ִ︶⏝
لایک: ۸
کامنت: ۱۵
خوش حال میشم نظراتتونو بدونم 🍨ྀ
دیدگاه ها (۱۹)

ٗ   𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾꧐τꫀ𐑾  ᪶ ۫թᥑꭉȶ𝟒 ؁هانا : " خواستم دور شم ازش ..حا...

𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾꧐τꫀ𐑾  ᪶ . թᥑꭉȶ𝟔 ؁ ...

ٗ   𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾꧐τꫀ𐑾  ᪶ ۫ . թᥑꭉȶ 𝟐 ؁ ...

ٗ   𝖋𝗼𐑕ʈᧉɼ ნ𐑾꧐τꫀ𐑾  ᪶ ۫ . թᥑꭉȶ...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 2 " ویو هانا : اسمش ت...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 14 " ویو ا.ت : رفتم د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط