سرکش هشتم
#پارت_هشتم
_جیمین
هیچی!
_جانگکوک
چرا اون حرفو زدی؟
_جیمین
تو فک کردی کی هستی که گوشیمو هک کردی و عکسامو کِش رفتی؟
_جانگکوک
گوشیتو هک کردم؟ چی میگی؟
_جیمین
خودت چی میگی؟ تو هکم کردی!
_جانگکوک
من همچین کاری نکردم! یعنی تهیونگ.. زود لوازمتو جمع کن یه ماشین میفرستم دنبالت من باید سریع برم..
_جیمین
هوی قاتل من باهات جایی نمیاممممم!
_بادیگارد
یدونه زدم پس سرش.. هرچی گفت اطاعت میکنی اتقدر سرکش نباش!
_جیمین
آخ.. تو منو زدی؟ به چه جرعتی منو زدی گودزیلا!
_بادیگارد
دهنتو ببند و سریع لوازمتو جمع کن!
_جیمین
حیف که خستم وگرنه حالتو میگرفتم!
_جانگکوک
با شدت در عمارت وباز کردم.. تههههههه!(بافریاد)
_تهیونگ
از اتاقم اومدم بیرون و از طبقه بالا به جانگکوک نگاه کردم.. هوم؟
_جانگکوک
میشه بهم بگی دور از چشم من چه غلطی داشتی میکردی؟
_تهیونگ
کاری نکردم..
_جانگکوک
عه؟ پس اون بچه چی میگه که هکش کردم؟
_تهیونگ
مگه خدت نمیخواستی؟
_جانگکوک
میخواستم ولی چرا بهم نگفتی؟
_تهیونگ
خوشم نیومد! حالا چی میگی؟
_جانگکوک
دستمو توی موهام کشیدم.. بیا پایین!
_تهیونگ
لباس ندارم پس ترجیح میدم نیام!
_جانگکوک
گفتم بیا پایین!(با فریاد)
_تهیونگ
لباس خوابمو تنم کردم و اروم اروم از پله ها پایین رفتم.. عربده نکش کوک.. کَر نیستم..(با لحن ملایم و عشوه)
_جانگکوک
این چیه پوشیدی؟ مگه دختری؟
_تهیونگ
فقط دخترا لباس خوابِ جلوبازه قرمز میپوشن؟
_جانگکوک
هوفف بگو ببینم چی دستگیرت شد با هک گوشیش؟
_تهیونگ
شلاق دستیمو جلوش گرفتم.. فکر کردی به همین آسونیا میدمش بهت؟
_جانگکوک
سر شلاقشو گرفتم و کشیدمش سمت خودم که تهیونگ نزدیکم شد.. یادت رفته اینجا کی رئیسه کیم کوچولو؟
_تهیونگ
جلوی صورتش لب زدم.. که چی؟ میخوای بدن منم قاچاق کنی یا خودمو به عنوان برده بفروشی؟
_جانگکوک
عصبی دندونامو بهم فشار دادم.. انقدر با کنایه باهام حرف نزن!
_تهیونگ
مگه دروغه؟ من فقط یکم از قبلیا خوش قیافه تر و با استعدادترم! وقتم که تموم شه منم میندازی دور! با اومدنه اون پسره سرکش بلبل زبون وقته منم کم کم تموم میشه نه مصتر جئون؟
_جانگکوک
بعد از ۳ سال هنوز نفهمیدی که تو قرار نیست جایی بری؟
_تهیونگ
باشه.. بهت اعتماد میکنم مصتر جئون.. ولی اگه زیر قولت بزنی.. دستمو اروم روی شونش حرکت دادم و نزدیک گردنش کردم و گردنشو گرفتم.. اونوقت تو خواب خفت میکنم! نیشخندی زدم و لباسمو یکم کنار زدم..
_جانگکوک
سرمو سمت دیگه چرخوندم که بدنشو نبینم
_تهیونگ
هه.. مگه تاحالا منو بدون لباس ندیدی مصتر جئون؟ نگو که یادت رفته یه سری تا سر حد مرگ بادیگارداتو انداختی به جونم تا کتکم بزنن و کل تنمو کبود کنن.. عکسارو دراوردم و انداختم هوا که مثل پول ریختن رو سرش.. بهش پشت کردم و خواستم برم که شروع کرد به حرف زدن..
_جانگکوک
همش تقصیره خودت بود!
_تهیونگ
تقصیره من؟ انتظار داشتی وقتی دزدیدیم و آوردیم اینجا آروم بمونم؟
_جانگکوک
بهت گفته بودم یا با اختیار خودت ماله من میشی یا به اجبار..
_تهیونگ
ولی من فقط ۱۹ سالم بود..
_جانگکوک
ولی استعداد خوبی تو هک کردن داشتی و خوشگلم بودی.
_تهیونگ
توعه عوضی فقط به خودت فکر میکنی!
_جیمین
هیچی!
_جانگکوک
چرا اون حرفو زدی؟
_جیمین
تو فک کردی کی هستی که گوشیمو هک کردی و عکسامو کِش رفتی؟
_جانگکوک
گوشیتو هک کردم؟ چی میگی؟
_جیمین
خودت چی میگی؟ تو هکم کردی!
_جانگکوک
من همچین کاری نکردم! یعنی تهیونگ.. زود لوازمتو جمع کن یه ماشین میفرستم دنبالت من باید سریع برم..
_جیمین
هوی قاتل من باهات جایی نمیاممممم!
_بادیگارد
یدونه زدم پس سرش.. هرچی گفت اطاعت میکنی اتقدر سرکش نباش!
_جیمین
آخ.. تو منو زدی؟ به چه جرعتی منو زدی گودزیلا!
_بادیگارد
دهنتو ببند و سریع لوازمتو جمع کن!
_جیمین
حیف که خستم وگرنه حالتو میگرفتم!
_جانگکوک
با شدت در عمارت وباز کردم.. تههههههه!(بافریاد)
_تهیونگ
از اتاقم اومدم بیرون و از طبقه بالا به جانگکوک نگاه کردم.. هوم؟
_جانگکوک
میشه بهم بگی دور از چشم من چه غلطی داشتی میکردی؟
_تهیونگ
کاری نکردم..
_جانگکوک
عه؟ پس اون بچه چی میگه که هکش کردم؟
_تهیونگ
مگه خدت نمیخواستی؟
_جانگکوک
میخواستم ولی چرا بهم نگفتی؟
_تهیونگ
خوشم نیومد! حالا چی میگی؟
_جانگکوک
دستمو توی موهام کشیدم.. بیا پایین!
_تهیونگ
لباس ندارم پس ترجیح میدم نیام!
_جانگکوک
گفتم بیا پایین!(با فریاد)
_تهیونگ
لباس خوابمو تنم کردم و اروم اروم از پله ها پایین رفتم.. عربده نکش کوک.. کَر نیستم..(با لحن ملایم و عشوه)
_جانگکوک
این چیه پوشیدی؟ مگه دختری؟
_تهیونگ
فقط دخترا لباس خوابِ جلوبازه قرمز میپوشن؟
_جانگکوک
هوفف بگو ببینم چی دستگیرت شد با هک گوشیش؟
_تهیونگ
شلاق دستیمو جلوش گرفتم.. فکر کردی به همین آسونیا میدمش بهت؟
_جانگکوک
سر شلاقشو گرفتم و کشیدمش سمت خودم که تهیونگ نزدیکم شد.. یادت رفته اینجا کی رئیسه کیم کوچولو؟
_تهیونگ
جلوی صورتش لب زدم.. که چی؟ میخوای بدن منم قاچاق کنی یا خودمو به عنوان برده بفروشی؟
_جانگکوک
عصبی دندونامو بهم فشار دادم.. انقدر با کنایه باهام حرف نزن!
_تهیونگ
مگه دروغه؟ من فقط یکم از قبلیا خوش قیافه تر و با استعدادترم! وقتم که تموم شه منم میندازی دور! با اومدنه اون پسره سرکش بلبل زبون وقته منم کم کم تموم میشه نه مصتر جئون؟
_جانگکوک
بعد از ۳ سال هنوز نفهمیدی که تو قرار نیست جایی بری؟
_تهیونگ
باشه.. بهت اعتماد میکنم مصتر جئون.. ولی اگه زیر قولت بزنی.. دستمو اروم روی شونش حرکت دادم و نزدیک گردنش کردم و گردنشو گرفتم.. اونوقت تو خواب خفت میکنم! نیشخندی زدم و لباسمو یکم کنار زدم..
_جانگکوک
سرمو سمت دیگه چرخوندم که بدنشو نبینم
_تهیونگ
هه.. مگه تاحالا منو بدون لباس ندیدی مصتر جئون؟ نگو که یادت رفته یه سری تا سر حد مرگ بادیگارداتو انداختی به جونم تا کتکم بزنن و کل تنمو کبود کنن.. عکسارو دراوردم و انداختم هوا که مثل پول ریختن رو سرش.. بهش پشت کردم و خواستم برم که شروع کرد به حرف زدن..
_جانگکوک
همش تقصیره خودت بود!
_تهیونگ
تقصیره من؟ انتظار داشتی وقتی دزدیدیم و آوردیم اینجا آروم بمونم؟
_جانگکوک
بهت گفته بودم یا با اختیار خودت ماله من میشی یا به اجبار..
_تهیونگ
ولی من فقط ۱۹ سالم بود..
_جانگکوک
ولی استعداد خوبی تو هک کردن داشتی و خوشگلم بودی.
_تهیونگ
توعه عوضی فقط به خودت فکر میکنی!
۳.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.