پارت [1]
پارت [1]
ویو ا/ت:
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار میشم
کارایه لازمو انجام میدم یه دوشه 2مینی میگیرم یه گیریم ملایم میکنم لباسامو عوض میکنم، صبحانه میخورم و میزنم بیرون سوار ماشین میشم و به سمت شرکت حرکت میکنم
رعیس ا/ت :سلام ا/ت
ا/ت:سلام رعیس
رعیس:من امروز قراره برم یه جایی شرکتو میسپارم دست تو
ا/ت:حتما رعیس خیالتون راحت
رعیس:ممنون ا/ت من برم خداحافظ
ا/ت:خدافظ
[از دید راوی]
بعد چند ساعت کار رعیس ا/ت با یه پسر وارد اتاق ا/ت میشن
رعیس :سلام ا/ت
ا/ت :آم سلام رعیس
رعیس:این تهیونگه خواهرزاده یه من قراره همکارت بشه
ا/ت :اوه سلام خیلی خوشوقتم تهیونگ شی
تهیونگ:سلام خیلی ممنون منم خیلی خوشوقتم خانم.....
ا/ت :ا/ت هستم
تهیونگ:بعله خانم ا/ت
رعیس:خب ا/ت امروز میتونی زود تر بری
ا/ت:آم اخه رعیس بعضی از کارها مونده
رعیس:اشکالی نداره بقیشو بعدا هم میتونی بعدا انجام بدی فعلا مرخصی
ا/ت:باشه رعیس خیلی ممنون
رعیس:فعلا ا/ت فردا میبینمت
ا/ت خداحافظ رعیس
(رعیس رفت)
تهیونگ :میگم که میخواین برسونمتون؟
ا/ت:آم باعث افتخارمه ولی من امروز ماشین آوُردم با خودم
تهیونگ:اصا مشکلی نیست یروز دیگه هم میتونم برسونمت
ا/ت خیلی ممنون
[از دید راوی]
ا/ت کیفشو برداشت و با تهیونگ خداحافظی کرد و رفت سمت ماشینش و به سمت خونه حرعکت کرد بعد از 10مین رسید خونه چون خیابونا خیلی خلوت بود
بعد ازین که رسید مستقیم لباسو عوض کرد و خوابید.......
ادامه داره.....
ویو ا/ت:
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار میشم
کارایه لازمو انجام میدم یه دوشه 2مینی میگیرم یه گیریم ملایم میکنم لباسامو عوض میکنم، صبحانه میخورم و میزنم بیرون سوار ماشین میشم و به سمت شرکت حرکت میکنم
رعیس ا/ت :سلام ا/ت
ا/ت:سلام رعیس
رعیس:من امروز قراره برم یه جایی شرکتو میسپارم دست تو
ا/ت:حتما رعیس خیالتون راحت
رعیس:ممنون ا/ت من برم خداحافظ
ا/ت:خدافظ
[از دید راوی]
بعد چند ساعت کار رعیس ا/ت با یه پسر وارد اتاق ا/ت میشن
رعیس :سلام ا/ت
ا/ت :آم سلام رعیس
رعیس:این تهیونگه خواهرزاده یه من قراره همکارت بشه
ا/ت :اوه سلام خیلی خوشوقتم تهیونگ شی
تهیونگ:سلام خیلی ممنون منم خیلی خوشوقتم خانم.....
ا/ت :ا/ت هستم
تهیونگ:بعله خانم ا/ت
رعیس:خب ا/ت امروز میتونی زود تر بری
ا/ت:آم اخه رعیس بعضی از کارها مونده
رعیس:اشکالی نداره بقیشو بعدا هم میتونی بعدا انجام بدی فعلا مرخصی
ا/ت:باشه رعیس خیلی ممنون
رعیس:فعلا ا/ت فردا میبینمت
ا/ت خداحافظ رعیس
(رعیس رفت)
تهیونگ :میگم که میخواین برسونمتون؟
ا/ت:آم باعث افتخارمه ولی من امروز ماشین آوُردم با خودم
تهیونگ:اصا مشکلی نیست یروز دیگه هم میتونم برسونمت
ا/ت خیلی ممنون
[از دید راوی]
ا/ت کیفشو برداشت و با تهیونگ خداحافظی کرد و رفت سمت ماشینش و به سمت خونه حرعکت کرد بعد از 10مین رسید خونه چون خیابونا خیلی خلوت بود
بعد ازین که رسید مستقیم لباسو عوض کرد و خوابید.......
ادامه داره.....
۱۰.۰k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.