part.16
#part.16
همه زوجا رفتن سر میز شام
آسیه به سوسن میگه:
آسیه:سوسن
سوسن:هوممم
آسیه:شما بچه نمیخواین؟؟
(یدفعه سوسن و عمر باهم سرفه میکنن )
عمر:آسیه الان چه وقت این حرفاست
دوروک:عمر، سوسی نکنه خبریه نمیخواین به ما بگین
سوسن تو گوش عمر میگه: مث اینکه نمیتونیم از این سوال در بریم
تا سوسن خواست حرف بزنه جیغ آسیه بلند میشه
با ترس به دوروک میگه:ککیسه آبم
دوروک:چییییی؟ کجاست
آسیه :زایمانم داره شروع میشههههه
دوروک :چی میگه؟؟؟ الان که خیلی زوده
آسیه:منم میدونم فقط خیلی میترسم تروخدا بریم بیمارستان
1ساعت بعد همه تو بیمارستان منتظرن که یکدفعه پرستار میاد و
پرستار:تبریک میگم بچه تون به دنیا فقط باید حدودا ی هفته تو دستگاه بمونه
دوروک:ممنونم، حال زنم چطوره؟ میتونم بینمش؟
پرستار:بله، یکم دیگه میرن تو بخش میتونین بینینشون
دوروک:دخترمو چطور؟
پرستار:یکم پیش گفتم ، چون زود بدنیا اومده باید چندروزی تو دستگاه بمونه ولی همکارم چک میکنن اگر خوب بود بهتون اطلاع میدم
دوروک:ممنونم خسته نباشید
(بعد از اینکه پرستار میره دوروک میره و شماره اتاق آسیه رو میپرسه و بعد میره پیشش)
دوروک:آسیم،دورت بگردم خوبی؟ درد داری؟
آسیه با صدایی خسته میگه:من خوبم . دخترمون رو دیدی؟ شبیه من بود یا تو؟
+آسیم یچیزی بهت میگم فقط هول نکن؛ قول؟
-دخترم چیزیش شده؟ 🥺
+نه قربونت بشم فقط دکتر گفته چون یکم زود بدنیا اومده باید چند روزی بمونه تو دستگاه
-یعنی خوبه؟
+معلومه که خوبه
-دوروک
+جون دوروک
-من دوسدارم دخترم رو ببینم
+اوییی پرنسس من مامان شده دلش میخواد
دخترشو بینه (آروم پیشونیشو میبوسه که یه دفعه...
همه زوجا رفتن سر میز شام
آسیه به سوسن میگه:
آسیه:سوسن
سوسن:هوممم
آسیه:شما بچه نمیخواین؟؟
(یدفعه سوسن و عمر باهم سرفه میکنن )
عمر:آسیه الان چه وقت این حرفاست
دوروک:عمر، سوسی نکنه خبریه نمیخواین به ما بگین
سوسن تو گوش عمر میگه: مث اینکه نمیتونیم از این سوال در بریم
تا سوسن خواست حرف بزنه جیغ آسیه بلند میشه
با ترس به دوروک میگه:ککیسه آبم
دوروک:چییییی؟ کجاست
آسیه :زایمانم داره شروع میشههههه
دوروک :چی میگه؟؟؟ الان که خیلی زوده
آسیه:منم میدونم فقط خیلی میترسم تروخدا بریم بیمارستان
1ساعت بعد همه تو بیمارستان منتظرن که یکدفعه پرستار میاد و
پرستار:تبریک میگم بچه تون به دنیا فقط باید حدودا ی هفته تو دستگاه بمونه
دوروک:ممنونم، حال زنم چطوره؟ میتونم بینمش؟
پرستار:بله، یکم دیگه میرن تو بخش میتونین بینینشون
دوروک:دخترمو چطور؟
پرستار:یکم پیش گفتم ، چون زود بدنیا اومده باید چندروزی تو دستگاه بمونه ولی همکارم چک میکنن اگر خوب بود بهتون اطلاع میدم
دوروک:ممنونم خسته نباشید
(بعد از اینکه پرستار میره دوروک میره و شماره اتاق آسیه رو میپرسه و بعد میره پیشش)
دوروک:آسیم،دورت بگردم خوبی؟ درد داری؟
آسیه با صدایی خسته میگه:من خوبم . دخترمون رو دیدی؟ شبیه من بود یا تو؟
+آسیم یچیزی بهت میگم فقط هول نکن؛ قول؟
-دخترم چیزیش شده؟ 🥺
+نه قربونت بشم فقط دکتر گفته چون یکم زود بدنیا اومده باید چند روزی بمونه تو دستگاه
-یعنی خوبه؟
+معلومه که خوبه
-دوروک
+جون دوروک
-من دوسدارم دخترم رو ببینم
+اوییی پرنسس من مامان شده دلش میخواد
دخترشو بینه (آروم پیشونیشو میبوسه که یه دفعه...
۱.۹k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.