{ زوزه ی گرگ در شب }
{ زوزه ی گرگ در شب }
Don't give up on your dreams, make them your own, this is
what life gave me
p1
(حتما معرفی رو بخونین)
سلام ، راستش من اسم ندارم و بهم میگم ارکیده ، راستش تمام پری های جاودان بجز پری های سلطنتی یک گیاه هستن و بعد تبدیل به پری میشن ، استادم من رو پیدا کرد و ریشه ی جاودان من آسیب دیده بود ( اینکه ریشه ی جاودانش آسیب دیده رو توی ذهنتون نگه دارید)ولی باز هم منو تبدیل به پری کرد ، من یه گیاه ارکیده بودم . واسه همین بهم میگن ارکیده ، راستش بعد از اون همه اتفاق انسان ها بوجود آمدن و ما پراکنده بین اونها زندگی میکنیم، راستش پادشاه ما یه توی جنوب کشور یه شهر برای قلمرو خورشید درست کرد که انسان ها اونجا رو نمی بینن ، توی شمال کشور هم قلمرو ماه یه جا دارند که مخفیانه زندگی میکنن ، پادشاه ما اسمش رونگ شی هست ، اون ۹۰۰ هزار سالشه و پیره ، اون یه برادر داره به اسم کیم تهیونگ ، تهیونگ ۵۰ هزار سالشه و جوونه و کل دخترای قلمرو مخصوصا خودم روش کراشیم، اون خدای جنگه و تازگی ها از قلمرو ماه برگشته و اونجا رو شکست داده ، من که خیلی دوسش دارم ، توی شهری که پادشاه درست کرد یه قصر هم درست کرد که پری های سلطنتی اونجا زندگی کنن ، راستش من سلطنتی نیستم ولی اونجا کار میکنم ، من توی تالار داوری کار میکنم ، اونجا یه خونه ی کوچیکه که توی حیاتش یه درخت داره ، برگ های اون درخت عادی نیستن ، و سرنوشت هر کس توی اون برگ ها نوشته شده ، مسعولیت و قدرت من سازماندهی و مرتب کردن اون هاست ، من اجازه ندارم سرنوشت بقیه رو ببینم . من فقط ۱۵۰۰ سالمه و خیلی جوونم
ویو ارکیده
صبح از خواب بیدار شدم و موهام رو شونه کردم و رفتم توی حیاط و شروع کردم به مرتب کردن برگ ها که یادم افتاد امروز تهیونگ توی جنگله و رفتم جنگل پیشش،
ارکیده: سلام ارباب تهیونگ
تهیونگ : او ، چیکار داری ؟
ارکیده : بفرمایید ، این گل ها برای شماست ، شما وقتی من یه گیاه بودم به استادم کمک کردید که منو به یه پری تبدیل کنه ، اینها برای قدر دانی از شماست
تهیونگ : من به یاد نمیارم
ارکیده : چییی ؟ ببخشید مزاحم شدم
و تهیونگ داشت میرفت که دیدم سنگش افتاد زمین
ارکیده : ارباب سنگتون،
تهیونگ : اون یه سنگ کرم شب تابه و دیگه کرمی توش نیست دیگه نمیخوامش یه هدیه برای تو
ارکیده : ممنون
اومد سمتم و یه گل از اون دسته گل برداشت و رفت ، گلی که برداشت گل ارکیده بود ، خیلی خوشحالم کرد ، برگشتم تالار داوری
دیدم یه کاغذ روی میزمه، بازش کردم و خوندمش :
سلام ارکیده ، منم لیا یه خبر خوب برات دارم ، خدمت کار تهیونگ از قصر رفته و تهیونگ به یه خدمت کار نیاز داره ، و برای اینکه ببینه کی میتونه خدمت کار اون باشه یه مسابقه ترتیب داده ، که خیلی خطرناکه ، ولی اگه نفر اول بشی میتونی همیشه پیش تهیونگ باشی ، این خیلی خوبه برات ارکیده ، ولی تو قدرتت توی دو قلمرو از همه کمتره و توی این مسابقه قراره با هیولا مواجه بشی و این خطرناکه ، جدا از اون، باید برای اینکه بتونی توی مسابقه شرکت کنی ریشه ی جاودان قوی داشته باشی ، ولی ریشه ی تو از اول آسیب دیده )
عالیه ، میتونم برم پیش تهیونگ
رفتم پیش لیا و رزی و جیسو ، اون ها توی باغ تالار داوری زندگی میکنن
ارکیده : بچه ها ، من میخوام برم یه معجون بخرم که ریشم رو خوب کنه ، یکم سنگواری دارید ؟ ( پول=سنگواری)
رزی : آیلین، من بهشون نیاز دارم
جیسو : ارکیده، چرا بیخیال تهیونگ نمیشی ؟ اون دوست نداره
ارکیده: ببینین ، این سنگ رو تهیونگ بهم داده
رزی : اون دیگه توش کرم شبتابی وجود نداره ، بی ارزشه
جنی : ارکیده ، اون دوست نداره
لیسا : بسه دیگه ، مثلا شما اسم خودتون رو میزارید دوست ؟ ارکیده سنگواری های من کنار گلدونن برو برشون دار ، تازه ، مال رزی و جیسو هم اونجان
ارکیده : مرسی لیسا
جنی : هی مال منو برندار
و رفتم ما همه رو برداشتم و فرار کردم
این خیلی خوبه ، میتونم به قصر برم ، رفتم توی بازار ، یه فروشگاه هست که مواد جادویی میفروشه ، اونجا حتما یه چیزی واسه من داره
علامت ارکیده _
علامت جنی €
_سلام جنی ، چطوری
€ارکیده تویی ، چی میخوای ؟
_ من ریشه ی جاودانم آسیب دیده ، میشه بهم یه دارو بدی ؟
€ آره دارم ، بیا
_ این چیه ؟
€یه لیوان آب چشمه ی هاساگاکی، خیلی راحت ریشت خوب میشه
_ مرسی
€ پنجاه و نه سنگواری
_خیلی گرونه
€ تو به من ۷۸۹ سنگواری بده کاری
_ باشه باشه ، بیا
€ بیا
_ مرسی
€ خواهش
و برگشتم خونه
ادامه دارد
دستم شکست
۱۰ لایک
اگه لایک کنی و کامنت نزاری نمیزارم
فالو یادت نره
Don't give up on your dreams, make them your own, this is
what life gave me
p1
(حتما معرفی رو بخونین)
سلام ، راستش من اسم ندارم و بهم میگم ارکیده ، راستش تمام پری های جاودان بجز پری های سلطنتی یک گیاه هستن و بعد تبدیل به پری میشن ، استادم من رو پیدا کرد و ریشه ی جاودان من آسیب دیده بود ( اینکه ریشه ی جاودانش آسیب دیده رو توی ذهنتون نگه دارید)ولی باز هم منو تبدیل به پری کرد ، من یه گیاه ارکیده بودم . واسه همین بهم میگن ارکیده ، راستش بعد از اون همه اتفاق انسان ها بوجود آمدن و ما پراکنده بین اونها زندگی میکنیم، راستش پادشاه ما یه توی جنوب کشور یه شهر برای قلمرو خورشید درست کرد که انسان ها اونجا رو نمی بینن ، توی شمال کشور هم قلمرو ماه یه جا دارند که مخفیانه زندگی میکنن ، پادشاه ما اسمش رونگ شی هست ، اون ۹۰۰ هزار سالشه و پیره ، اون یه برادر داره به اسم کیم تهیونگ ، تهیونگ ۵۰ هزار سالشه و جوونه و کل دخترای قلمرو مخصوصا خودم روش کراشیم، اون خدای جنگه و تازگی ها از قلمرو ماه برگشته و اونجا رو شکست داده ، من که خیلی دوسش دارم ، توی شهری که پادشاه درست کرد یه قصر هم درست کرد که پری های سلطنتی اونجا زندگی کنن ، راستش من سلطنتی نیستم ولی اونجا کار میکنم ، من توی تالار داوری کار میکنم ، اونجا یه خونه ی کوچیکه که توی حیاتش یه درخت داره ، برگ های اون درخت عادی نیستن ، و سرنوشت هر کس توی اون برگ ها نوشته شده ، مسعولیت و قدرت من سازماندهی و مرتب کردن اون هاست ، من اجازه ندارم سرنوشت بقیه رو ببینم . من فقط ۱۵۰۰ سالمه و خیلی جوونم
ویو ارکیده
صبح از خواب بیدار شدم و موهام رو شونه کردم و رفتم توی حیاط و شروع کردم به مرتب کردن برگ ها که یادم افتاد امروز تهیونگ توی جنگله و رفتم جنگل پیشش،
ارکیده: سلام ارباب تهیونگ
تهیونگ : او ، چیکار داری ؟
ارکیده : بفرمایید ، این گل ها برای شماست ، شما وقتی من یه گیاه بودم به استادم کمک کردید که منو به یه پری تبدیل کنه ، اینها برای قدر دانی از شماست
تهیونگ : من به یاد نمیارم
ارکیده : چییی ؟ ببخشید مزاحم شدم
و تهیونگ داشت میرفت که دیدم سنگش افتاد زمین
ارکیده : ارباب سنگتون،
تهیونگ : اون یه سنگ کرم شب تابه و دیگه کرمی توش نیست دیگه نمیخوامش یه هدیه برای تو
ارکیده : ممنون
اومد سمتم و یه گل از اون دسته گل برداشت و رفت ، گلی که برداشت گل ارکیده بود ، خیلی خوشحالم کرد ، برگشتم تالار داوری
دیدم یه کاغذ روی میزمه، بازش کردم و خوندمش :
سلام ارکیده ، منم لیا یه خبر خوب برات دارم ، خدمت کار تهیونگ از قصر رفته و تهیونگ به یه خدمت کار نیاز داره ، و برای اینکه ببینه کی میتونه خدمت کار اون باشه یه مسابقه ترتیب داده ، که خیلی خطرناکه ، ولی اگه نفر اول بشی میتونی همیشه پیش تهیونگ باشی ، این خیلی خوبه برات ارکیده ، ولی تو قدرتت توی دو قلمرو از همه کمتره و توی این مسابقه قراره با هیولا مواجه بشی و این خطرناکه ، جدا از اون، باید برای اینکه بتونی توی مسابقه شرکت کنی ریشه ی جاودان قوی داشته باشی ، ولی ریشه ی تو از اول آسیب دیده )
عالیه ، میتونم برم پیش تهیونگ
رفتم پیش لیا و رزی و جیسو ، اون ها توی باغ تالار داوری زندگی میکنن
ارکیده : بچه ها ، من میخوام برم یه معجون بخرم که ریشم رو خوب کنه ، یکم سنگواری دارید ؟ ( پول=سنگواری)
رزی : آیلین، من بهشون نیاز دارم
جیسو : ارکیده، چرا بیخیال تهیونگ نمیشی ؟ اون دوست نداره
ارکیده: ببینین ، این سنگ رو تهیونگ بهم داده
رزی : اون دیگه توش کرم شبتابی وجود نداره ، بی ارزشه
جنی : ارکیده ، اون دوست نداره
لیسا : بسه دیگه ، مثلا شما اسم خودتون رو میزارید دوست ؟ ارکیده سنگواری های من کنار گلدونن برو برشون دار ، تازه ، مال رزی و جیسو هم اونجان
ارکیده : مرسی لیسا
جنی : هی مال منو برندار
و رفتم ما همه رو برداشتم و فرار کردم
این خیلی خوبه ، میتونم به قصر برم ، رفتم توی بازار ، یه فروشگاه هست که مواد جادویی میفروشه ، اونجا حتما یه چیزی واسه من داره
علامت ارکیده _
علامت جنی €
_سلام جنی ، چطوری
€ارکیده تویی ، چی میخوای ؟
_ من ریشه ی جاودانم آسیب دیده ، میشه بهم یه دارو بدی ؟
€ آره دارم ، بیا
_ این چیه ؟
€یه لیوان آب چشمه ی هاساگاکی، خیلی راحت ریشت خوب میشه
_ مرسی
€ پنجاه و نه سنگواری
_خیلی گرونه
€ تو به من ۷۸۹ سنگواری بده کاری
_ باشه باشه ، بیا
€ بیا
_ مرسی
€ خواهش
و برگشتم خونه
ادامه دارد
دستم شکست
۱۰ لایک
اگه لایک کنی و کامنت نزاری نمیزارم
فالو یادت نره
۲۰.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.