ازدواج اجباری توسط پدربزرگ
#ازدواج_اجباری_توسط_پدربزرگ
#part61
رو لبای ته
بعد۱۰مین
ته: بیب بریم یکمی بخوابیم خستم
ات: باشه بریم
*بچه ها کاکتر جدید امد اسمش الکس هست رقیب تهیونگ هست و به ات عاشق هست و این تو مدرسه هی به ات درخواست رل زدن میداد ولی ات از الکس اصلا خوشش نمیاد الانم ات رو پیدا کرده و میخواد باهاش ازدواج کنه بقیش رو تو رمان میبینید
نقطه: ته به ات نفگته که الکس هی داره اونو تحدید میکنه*
ته و ات میخواستن برن بخوابن گوشی ته زنگ خورد
الکس زنگ میزند*
الکس: اقای ته به پیامیکه فرستادم نگا کن ببین ات تورو نمیخواد اون پیام هم سابتش میکنه
ته به گف که بره بخوابه
ته: چی میگی اخه ات منو میخواد الانم گورتو گم کن کمی باداد
تلفن و قط کرد
ات: با نگرانی میگه چیشده ته چرا داد میزنی
ته: هیچی عزیزم
اتم من کار خیلی مهمی بهم پیش امد مجبوریم برگردیم
ات: اخههه.... باشه بریم کمی باناراحتی 😔
ته رف ات و بغل کردو گف
ته: ببخشید بیبی
ات: باشه اشگالی نداره اما به یه شرط میام با بازم به اینجا میاییم
ته: باشه قول میدم
ات رف حاظر شدو رفتن
پرش به خونه
ات: عشقم من میرم به حمام
ته: اوکی
ویو ته
میخواستم به کارکنم زنگ بزم و کنجکاو شدم و خوستم برم به پیامی الکس فرستاده نگا کنم
با عکسی که دیدم خون به مغزم پرید
ته: اتتتتتتتتتتتتت باداد
ات: چیشده با ترس
ته رفت به یه سیلی خیلی محکم زد و ات افتاد زمین
ات: ته چیکار میکنی با بغض
تهیونگ عکس و نشون داد......
#part61
رو لبای ته
بعد۱۰مین
ته: بیب بریم یکمی بخوابیم خستم
ات: باشه بریم
*بچه ها کاکتر جدید امد اسمش الکس هست رقیب تهیونگ هست و به ات عاشق هست و این تو مدرسه هی به ات درخواست رل زدن میداد ولی ات از الکس اصلا خوشش نمیاد الانم ات رو پیدا کرده و میخواد باهاش ازدواج کنه بقیش رو تو رمان میبینید
نقطه: ته به ات نفگته که الکس هی داره اونو تحدید میکنه*
ته و ات میخواستن برن بخوابن گوشی ته زنگ خورد
الکس زنگ میزند*
الکس: اقای ته به پیامیکه فرستادم نگا کن ببین ات تورو نمیخواد اون پیام هم سابتش میکنه
ته به گف که بره بخوابه
ته: چی میگی اخه ات منو میخواد الانم گورتو گم کن کمی باداد
تلفن و قط کرد
ات: با نگرانی میگه چیشده ته چرا داد میزنی
ته: هیچی عزیزم
اتم من کار خیلی مهمی بهم پیش امد مجبوریم برگردیم
ات: اخههه.... باشه بریم کمی باناراحتی 😔
ته رف ات و بغل کردو گف
ته: ببخشید بیبی
ات: باشه اشگالی نداره اما به یه شرط میام با بازم به اینجا میاییم
ته: باشه قول میدم
ات رف حاظر شدو رفتن
پرش به خونه
ات: عشقم من میرم به حمام
ته: اوکی
ویو ته
میخواستم به کارکنم زنگ بزم و کنجکاو شدم و خوستم برم به پیامی الکس فرستاده نگا کنم
با عکسی که دیدم خون به مغزم پرید
ته: اتتتتتتتتتتتتت باداد
ات: چیشده با ترس
ته رفت به یه سیلی خیلی محکم زد و ات افتاد زمین
ات: ته چیکار میکنی با بغض
تهیونگ عکس و نشون داد......
۱۷.۵k
۲۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.