Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •

#part218


#paniz

با صدای گریه دلا بیدار شدم ، تاریکی اتاق رو فرا گرفته بود تا به خودم بیام یکم طول کشید که متوجه اطراف ام شدم

با نگرانی از جام بلند شدم
_آخ دلا...

تنها چیزی که تونستم بپوشم تیشرت رضا بود تنم کردم
دلم گواه بد می‌داد که بر دلا اتفاقی افتاده
از اتاق بیرون زدم با عجله وارد اتاق شدم ، با بودنش رو تخت نفس راحتی کشیدم

دستی به موهای بهم ریختم کشیدم آروم نزدیک اش شدم

_جونم مامانی ببخشید تنهات گذاشتم

همینطور که تو بغلم آرومش میکردم و پشت اش رو نوازش میکرد تو گوشش زمزمه میکردم
_چیشده دختر قشنگم ، چیشده همه‌کسم هوم ببین بغلت کردم دیگه آروم باش

بدن اش از شدت گریه داغ شدم بود سریع لباسی پوشیدم و پتو دلا رو برداشتم و از عمارت بیرون رفتیم

همینکه بیرون اومدیم گریه اش بند اومد

_پس گرمه ات شده بود آره دلا خانم ، الان با هم میریم سمت باغ اونجا خنک‌تر

پتو رو دورش انداختم و آروم قدم برمی‌داشتم دلا دیگه خوابش نبود

خورشید طلوع میکرد و بهترین تصویر بود تو باغ دلا با چشمای باز و سرحال به اطراف نگاه می‌کرد

_قربونت برم که انقدر شیرینی آره ببین چه قشنگ هم نگاه میکنه انگار این همون دختر نبود که همه رو داشت بیدار میکرد

لبخندی زد که مشتاق‌تر از قبل شروع کردم به حرف زدن و دقت به حرفام گوشم میکرد

_بنظرت بابا الان بیدار شده دیده من نیستم هوم .....ولی عجب تو شیطونی به کی رفتی اول سحر بیداری میشی من خوابالو بابات خوابالو تو چجوری انقدر سحرخیزی هانن

گوشه ی لبش بالا رفت که لپ‌هاش رو بین انگشتام فشردم

_تو که انقدر شیرینی باید مثل مامانت خوابالو باشی نه این بقیه رو بیدار کنی

نقی زدم که حدس زدم گشنه‌اش شدم ، خداروشکر بافتی دور خودم انداخته بودم
لباسم رو بالا دادم و شیرش دادم

با لذت نگاهش میکردم و مدام باهاش حرف میزدم
به دستای کوچیک سفیدش بازی می‌کردم
دست به موهای کم پشته اش میزدم
و دلا پاسخ همه اینارو با تکون دادن دست و پاهاش و یا هرزگاهی گاز گرفتم می‌داد

بعد اینکه کامل سیر شد با هم سمت عمارت رفتیم که بیشتر نق میزد و لجبازی میکرد

_توام باغ دوست داری مامانی ....نظرت چیه صبحونه همونجا بخوریم شما که ما رو انقدر اذیت کردی بریم همونجا بخوریم

با وارد شدنمون به آشپزخونه به انی بینیش قرمز شد و دونه دونه اشکاش می‌ریخت

زهرا: صبح‌تون بخیر خوشگلای من.....چیشد چرا گریه میکنه

_تو باغ بودیم دوست داره اونجا باشه ....اگه زحمتی نیست اونجا آماده کنیم.....

#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
دیدگاه ها (۰)

• Wild rose cabaret •#part219#paniz زهرا خانم دستی به صورت د...

• Wild rose cabaret •#part220#paniz فرانک خنده ای و زیرلب چی...

• Wild rose cabaret •#part217#panizبعد از شام متین رفت و بعد...

• Wild rose cabaret •#part216#paniz_بریم تو سرد شد هوا تک خن...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

عشق خون آلود پارت یک

قهوه تلخ پارت ۳۶ویو دازای چویا رو رسوندیم ، رفتیم خونه . وار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط