فیک یونگی
فیکیونگی
فصل۲
P.³⁶
ات ـ رسیدیم پیاده شو
یونگی ـ باشه..
اتویو
رفتیم داخلِ خونه
ات ـ بچها سریعا جمع بشین اینجا
همه ـ چیشده؟
ات ـ ی دشمن قدیمیم میخاد حمله کنه*ریلکس*
کوک ـ الان تو باید ریلکس باشی؟
ات ـ اره، چطور؟
کوک ـ اسکلللل قراره بمیریممم چرا انقد بی تفاوتیییییی؟
ات ـ کی گفته قراره بمیریم؟ او راستی باید ب مامان باباعم بگم..
کوک ـ نگو اوناعم قراره چیزیشون بشه؟
ات ـ نترس..فعلا ک یجوری حرف زدم انگار درد کشیدن خودم بدتره..
کوک ـ ینی چی؟
ات ـ هوفف هیچی...من میرم اتاقم
کوک ـ اوک..
رفتم داخل اتاق، چی بپوشم؟ اهااا این خوبه!
.
ارایشمم تمدید کنم..اوکی شد..لتس گوو
رفتم پایین
کوک ـ کجا؟
ات ـ میرم به مامان اینا خبر بدم
کوک ـ اوکی...مراقب باش..
ات ـ باشه
کوک ـ لطفا مراقب باشیا دلم شور میزنه
ات ـ باشههه چشمم...بای بای
کوک ـ خدافظ
رفتم و سوار ماشینم شدم
خونه ی مامان اینا چقد دورههه خداا
اوه تازه ¹⁰دقیقه از راه افتادنم گذشته ها*خنده*
همینطوری داشتم راه خودمو میرفتم که....
بیا پایین
*کرم ادمین😂* نه نه جدا پایین نوشتم
هاها فک میکنی مینویسم؟ ب همین خیال باشش😂
فصل۲
P.³⁶
ات ـ رسیدیم پیاده شو
یونگی ـ باشه..
اتویو
رفتیم داخلِ خونه
ات ـ بچها سریعا جمع بشین اینجا
همه ـ چیشده؟
ات ـ ی دشمن قدیمیم میخاد حمله کنه*ریلکس*
کوک ـ الان تو باید ریلکس باشی؟
ات ـ اره، چطور؟
کوک ـ اسکلللل قراره بمیریممم چرا انقد بی تفاوتیییییی؟
ات ـ کی گفته قراره بمیریم؟ او راستی باید ب مامان باباعم بگم..
کوک ـ نگو اوناعم قراره چیزیشون بشه؟
ات ـ نترس..فعلا ک یجوری حرف زدم انگار درد کشیدن خودم بدتره..
کوک ـ ینی چی؟
ات ـ هوفف هیچی...من میرم اتاقم
کوک ـ اوک..
رفتم داخل اتاق، چی بپوشم؟ اهااا این خوبه!
.
ارایشمم تمدید کنم..اوکی شد..لتس گوو
رفتم پایین
کوک ـ کجا؟
ات ـ میرم به مامان اینا خبر بدم
کوک ـ اوکی...مراقب باش..
ات ـ باشه
کوک ـ لطفا مراقب باشیا دلم شور میزنه
ات ـ باشههه چشمم...بای بای
کوک ـ خدافظ
رفتم و سوار ماشینم شدم
خونه ی مامان اینا چقد دورههه خداا
اوه تازه ¹⁰دقیقه از راه افتادنم گذشته ها*خنده*
همینطوری داشتم راه خودمو میرفتم که....
بیا پایین
*کرم ادمین😂* نه نه جدا پایین نوشتم
هاها فک میکنی مینویسم؟ ب همین خیال باشش😂
۹.۴k
۱۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.