part 17
part 17
دنیای موازی
تهیونگ : حالت خوبه
ا/ت: نه من فوبیا از گرگ دارم
تهیونگ : هروقت ترسیدی محکم بغلم کن باشه ( با لبخند )
صدای گرگا هر لحظه نزدیک تر میشد منم ترسم بیشتر
گرگ : الووووووووووو
تا رفتم جیغ بکشم تهیونگ جلوی دهنم گرفت
تهیونگ : هیسسسس من اینجام
محکم تهیونگ رو بغل کردم اونم بغل کرد دستشو اروم روی کمرم میکشید
تهیونگ : ا/ت هر چی شد هیچی نگو گرگ ها دقیقا کنار من وتو آن
سرمو تکن دادم بعد از چند دقیقه پوزی گرگ به دستم خورد که بیشتر خودم و به تهیونگ چسبوندم شروع کردم به گریه کردن
که با صدای ناله ی گرگ ها از تهیونگ جدا شدم
کوکی و جیمین گرگ هارو کشت بودن تیر کمونم دست جیمین با تهیونگ بلند شدیم رفتیم طرف بقیه
نامجون : ا/ت گریه کردی
ا/ت :اره من فوبیا گرگ دارم
جیمین : الان حالت خوبه
جیهوپ و یونگی : حالت خوبه
ا/ت: اره
دوباره راه افتادیم همینجوری میافتیم هوا کم کم تاریک میشد
تهیونگ : تا ۱۰ دقیقه دیگه به دروازه میرسیم
یعنی بعد دروازه چه اتفاقی برای منو اعضا میوفته میرم دنیای خودم یا همانجا میمونم نا جای دروازه توی فکر بودم
جین : رسیدم بالاخره نجات پیدا کردیم ( با ذوق )
همه خوشحال بودن بجز من چون میترسیدم
تهیونگ : آماده آید
همه گفتن اره یاد دروازه باز کرد هم پا مو گذاشتم بیرون سرم گیج رفت بعد هم سیا هی
اینم از این تا فردا شب بای براتون دوباره میزارم حمایت فراموش نشه
دنیای موازی
تهیونگ : حالت خوبه
ا/ت: نه من فوبیا از گرگ دارم
تهیونگ : هروقت ترسیدی محکم بغلم کن باشه ( با لبخند )
صدای گرگا هر لحظه نزدیک تر میشد منم ترسم بیشتر
گرگ : الووووووووووو
تا رفتم جیغ بکشم تهیونگ جلوی دهنم گرفت
تهیونگ : هیسسسس من اینجام
محکم تهیونگ رو بغل کردم اونم بغل کرد دستشو اروم روی کمرم میکشید
تهیونگ : ا/ت هر چی شد هیچی نگو گرگ ها دقیقا کنار من وتو آن
سرمو تکن دادم بعد از چند دقیقه پوزی گرگ به دستم خورد که بیشتر خودم و به تهیونگ چسبوندم شروع کردم به گریه کردن
که با صدای ناله ی گرگ ها از تهیونگ جدا شدم
کوکی و جیمین گرگ هارو کشت بودن تیر کمونم دست جیمین با تهیونگ بلند شدیم رفتیم طرف بقیه
نامجون : ا/ت گریه کردی
ا/ت :اره من فوبیا گرگ دارم
جیمین : الان حالت خوبه
جیهوپ و یونگی : حالت خوبه
ا/ت: اره
دوباره راه افتادیم همینجوری میافتیم هوا کم کم تاریک میشد
تهیونگ : تا ۱۰ دقیقه دیگه به دروازه میرسیم
یعنی بعد دروازه چه اتفاقی برای منو اعضا میوفته میرم دنیای خودم یا همانجا میمونم نا جای دروازه توی فکر بودم
جین : رسیدم بالاخره نجات پیدا کردیم ( با ذوق )
همه خوشحال بودن بجز من چون میترسیدم
تهیونگ : آماده آید
همه گفتن اره یاد دروازه باز کرد هم پا مو گذاشتم بیرون سرم گیج رفت بعد هم سیا هی
اینم از این تا فردا شب بای براتون دوباره میزارم حمایت فراموش نشه
۴.۷k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.