فیک:"لوسیفر"۱۴
آروم چشماشو باز کرد و به اطرافش نگاه کرد
جیمین درحالی که دستشو گرفته بود کنارش خوابیده بود
ولی خواب جیمین خیلی سبک بود و فقط با یه تکون کوچیک دستش از خواب بیدار شد:
بهوش اومدی؟
ا.ت آروم سرشو تکون داد
جیمین نگاهی به چهرهی خستش انداخت و گفت:
گفتم که باهم نیا...چرا گوش نکردی !
لبخندی زد و جواب داد:
منکه همیشه روی زمین بودم...تازشم این یه دستور الهی بود...
جیمین چهرهی جدی ای به خودش گرفت:
تو فرشتهی طبیعتی ! با انسان جماعت سروکار نداری که این بلا ها سرت بیاد ا.ت!
+نمیشه با اسم خودم صدام کنی؟ الان که کسی نیست...
جیمین لبخندی زد و دستشو رو صورت فرشتهی طبیعت کشید:
باشه آریل...حالا پاشو بریم یچیزی بخوریم
*ادمین:میتونید سرچ کنید فرشتهی طبیعت واقعا وجود داره و اسمش آریله*
آریل یکم بدنشو اینور و اونور کرد و دنبال جیمین راه افتاد
جیمین درحالی که داشت نودلارو آماده میکرد بلند بلند حرف میزد:
سریع تر باید لوسیفرو برگردونیم...حتی اون کارخونشونم داره مشکل ساز میشه
آریل که پشت میز نشسته بود با این حرف جیمین شروع کرد به گریه کردن
جیمین زیر غذا رو کم کرد و اومد آریل رو بغل کرد: چرا گریه میکنی؟...هوم؟
آریل بریده بریده گفت:
اون...لوسیفر...عوضی و همدستاش...پگی و سه قلو هاشو برای شکار کشتننن...
جیمین مکث کرد و گفت:
پگی کیه؟
آریل: همون خرس قطبی که...تازه سه قلوهاش بدنیا اومده بودن...اون لعنتی بخاطر ساخت اون پولای مسخرش جنگل همیشه سبزو هم ازم گرفت !
با گفتن این خیلی شدید تر شروع به گریه کردن کرد جیمین آریل رو نوازش کرد و سعی کرد بهش دلداری بده:
بهت قول میدم خیلی سریع برش گردونیم...
آریل یهو سرشو بالا کرد و به جیمین زل زد
جیمین: چیشد یهو؟
آریل: میگم عزی...
جیمین: عزی و مرض...بگو
آریل:مکنه جسم این دختره رو ازش گرفتم...با خانوادش همچین کاری کردم؟
جیمین: نه بابا خیلیم بهشون لطف کردی...اون دختره مرده بود !
آریل: مطمئنی؟
جیمین:توقع داری فرشتهی مرگ از آمار مرده ها خبر نداشته باشه؟
آریل:دلم برای وویونگ میسوزه...اون خیلی وابستهی ا.تس
جیمین پاشد و نودلارو آورد:
خب پس...بهش داری لطف میکنی !
آریل: ولی میگم عزی...
جیمین: ای مرضضضض من روزانه جون هزار نفرو نمیگیرم که آخرش تو بهم جای عزرائیل بگی عزی !
آریل مکثی کرد و گفت:
من فرق دارم !ولی خب...عزرائیل...میخوام قبل رفتن پروندههای ناتموم این دختره رو تموم کنم
جیمین: فک کنم وقت داشته باشیم !
آریل: خوبه...دلم میخواد از تنبیه شدن لوسیفر هم مطمئن بشم !
.
.
.
계속
جیمین درحالی که دستشو گرفته بود کنارش خوابیده بود
ولی خواب جیمین خیلی سبک بود و فقط با یه تکون کوچیک دستش از خواب بیدار شد:
بهوش اومدی؟
ا.ت آروم سرشو تکون داد
جیمین نگاهی به چهرهی خستش انداخت و گفت:
گفتم که باهم نیا...چرا گوش نکردی !
لبخندی زد و جواب داد:
منکه همیشه روی زمین بودم...تازشم این یه دستور الهی بود...
جیمین چهرهی جدی ای به خودش گرفت:
تو فرشتهی طبیعتی ! با انسان جماعت سروکار نداری که این بلا ها سرت بیاد ا.ت!
+نمیشه با اسم خودم صدام کنی؟ الان که کسی نیست...
جیمین لبخندی زد و دستشو رو صورت فرشتهی طبیعت کشید:
باشه آریل...حالا پاشو بریم یچیزی بخوریم
*ادمین:میتونید سرچ کنید فرشتهی طبیعت واقعا وجود داره و اسمش آریله*
آریل یکم بدنشو اینور و اونور کرد و دنبال جیمین راه افتاد
جیمین درحالی که داشت نودلارو آماده میکرد بلند بلند حرف میزد:
سریع تر باید لوسیفرو برگردونیم...حتی اون کارخونشونم داره مشکل ساز میشه
آریل که پشت میز نشسته بود با این حرف جیمین شروع کرد به گریه کردن
جیمین زیر غذا رو کم کرد و اومد آریل رو بغل کرد: چرا گریه میکنی؟...هوم؟
آریل بریده بریده گفت:
اون...لوسیفر...عوضی و همدستاش...پگی و سه قلو هاشو برای شکار کشتننن...
جیمین مکث کرد و گفت:
پگی کیه؟
آریل: همون خرس قطبی که...تازه سه قلوهاش بدنیا اومده بودن...اون لعنتی بخاطر ساخت اون پولای مسخرش جنگل همیشه سبزو هم ازم گرفت !
با گفتن این خیلی شدید تر شروع به گریه کردن کرد جیمین آریل رو نوازش کرد و سعی کرد بهش دلداری بده:
بهت قول میدم خیلی سریع برش گردونیم...
آریل یهو سرشو بالا کرد و به جیمین زل زد
جیمین: چیشد یهو؟
آریل: میگم عزی...
جیمین: عزی و مرض...بگو
آریل:مکنه جسم این دختره رو ازش گرفتم...با خانوادش همچین کاری کردم؟
جیمین: نه بابا خیلیم بهشون لطف کردی...اون دختره مرده بود !
آریل: مطمئنی؟
جیمین:توقع داری فرشتهی مرگ از آمار مرده ها خبر نداشته باشه؟
آریل:دلم برای وویونگ میسوزه...اون خیلی وابستهی ا.تس
جیمین پاشد و نودلارو آورد:
خب پس...بهش داری لطف میکنی !
آریل: ولی میگم عزی...
جیمین: ای مرضضضض من روزانه جون هزار نفرو نمیگیرم که آخرش تو بهم جای عزرائیل بگی عزی !
آریل مکثی کرد و گفت:
من فرق دارم !ولی خب...عزرائیل...میخوام قبل رفتن پروندههای ناتموم این دختره رو تموم کنم
جیمین: فک کنم وقت داشته باشیم !
آریل: خوبه...دلم میخواد از تنبیه شدن لوسیفر هم مطمئن بشم !
.
.
.
계속
۶۱.۱k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.