"سناریو"
(درخواستی)
وقتی هر دوتاتون مست میکنین و تا صبح تو بیرون میمونین
☆☆☆
نامجون:*خیلی وقت بود از بار اومده بودید بیرون و تصمیم گرفته بودید تا صبح رو صندلی پارک بشنید و طلوع خورشیدو تماشا کنید* آیگو...خیلی سرده...*اینو میگه و روی پاهات خوابش میبره*
▪︎▪︎▪︎
جین:*از دیشب داره سوتیای تورو میگه و بلند بلند با خودش میخنده*اونموقعی که تازه اومده بوده کره یادته جای اینکه به پدرم تعظیم کنی دستتو دراز کردی؟ یاع یاع یاع... آخ آخ دلم... ولی ا.ت...تو خیلی مست تری !
▪︎▪︎▪︎
یونگی:*بلند میشه و میبینه تو پارک خوابتون برده* من کیم...اینجا کجاست؟
ا.ت:*یکی از چشاتو باز میکنی*چی خبره اینجا؟
یونگی:منم نمیدونم ولی هوا خوبه بیا همینجا بخوابیم
▪︎▪︎▪︎
جیهوپ:*از وقتی از بار اومدید تو داری یکسره حرف میزنی و جیهوپ تلو تلو خوران باهات میاد و گوش میده*ا.ت...فک نکنم دیگه...نتونم خودمو نگه دارم *یهو بغلت ولو میشه* منو تا خونه میبری؟
ا.ت:او...اوم...بیا باهم بریم...هوپیا !
جیهوپ:*عین یه گربه خودشو بهت میماله*خیلی دوست دارم
▪︎▪︎▪︎
جیمین:ا.ت...ا.ت وایساااا...
ا.ت:نوموخواممم...تو هم سوجوهام خوردی هم دوکبوگی هامو !
جیمین:*به زور جلوشو میبینه و تلو تلو میخوره* همش تقصیر توعه...اگه این همه سفارش نمیدادی منم این همه مست نمیشدم که بشینم زندگیمو برای صاحاب بار تعریف کنم...
▪︎▪︎▪︎
تهیونگ:*با صدای زنگ تلفنش بیدار میشه و خواب آلود جواب میده*...الو؟
جونگ کوک:الو... تهیونگ کجایی!؟؟؟
تهیونگ:*به دور و برش نگاه میکنه* نمیدونم...فقط میدونم منو ا.ت بیرون از خونه خوابیدیم..
جونگ کوک: داداش به فاخ رفتی...تو و ا.ت وقتی مست بودین با کل شهر عکس انداختینو پست کردین
تهیونگ:*به تو نگاه میکنه و لبخند میزنه* بالاخره یکی رو پیدا کردم که دیوونه تر از خودم باشه!
▪︎▪︎▪︎
جونگ کوک:*داشت تو خواب هزیون میگفت*نه...نه ا.ت...شیرموزمو ازم نگیر...نهههه تورو خدا !
ا.ت:آخه شیرموز کجا بود نامسلمان ! نصف مشروبارو با نیت شیرموز دادی بالا ! پاشو بریم خونه...از دیشب تا الان داری عر میزنی !
جونگ کوک:*چشماشو نیمه باز میکنه* اونموقع برام شیرموز میخری؟
▪︎▪︎▪︎
وقتی هر دوتاتون مست میکنین و تا صبح تو بیرون میمونین
☆☆☆
نامجون:*خیلی وقت بود از بار اومده بودید بیرون و تصمیم گرفته بودید تا صبح رو صندلی پارک بشنید و طلوع خورشیدو تماشا کنید* آیگو...خیلی سرده...*اینو میگه و روی پاهات خوابش میبره*
▪︎▪︎▪︎
جین:*از دیشب داره سوتیای تورو میگه و بلند بلند با خودش میخنده*اونموقعی که تازه اومده بوده کره یادته جای اینکه به پدرم تعظیم کنی دستتو دراز کردی؟ یاع یاع یاع... آخ آخ دلم... ولی ا.ت...تو خیلی مست تری !
▪︎▪︎▪︎
یونگی:*بلند میشه و میبینه تو پارک خوابتون برده* من کیم...اینجا کجاست؟
ا.ت:*یکی از چشاتو باز میکنی*چی خبره اینجا؟
یونگی:منم نمیدونم ولی هوا خوبه بیا همینجا بخوابیم
▪︎▪︎▪︎
جیهوپ:*از وقتی از بار اومدید تو داری یکسره حرف میزنی و جیهوپ تلو تلو خوران باهات میاد و گوش میده*ا.ت...فک نکنم دیگه...نتونم خودمو نگه دارم *یهو بغلت ولو میشه* منو تا خونه میبری؟
ا.ت:او...اوم...بیا باهم بریم...هوپیا !
جیهوپ:*عین یه گربه خودشو بهت میماله*خیلی دوست دارم
▪︎▪︎▪︎
جیمین:ا.ت...ا.ت وایساااا...
ا.ت:نوموخواممم...تو هم سوجوهام خوردی هم دوکبوگی هامو !
جیمین:*به زور جلوشو میبینه و تلو تلو میخوره* همش تقصیر توعه...اگه این همه سفارش نمیدادی منم این همه مست نمیشدم که بشینم زندگیمو برای صاحاب بار تعریف کنم...
▪︎▪︎▪︎
تهیونگ:*با صدای زنگ تلفنش بیدار میشه و خواب آلود جواب میده*...الو؟
جونگ کوک:الو... تهیونگ کجایی!؟؟؟
تهیونگ:*به دور و برش نگاه میکنه* نمیدونم...فقط میدونم منو ا.ت بیرون از خونه خوابیدیم..
جونگ کوک: داداش به فاخ رفتی...تو و ا.ت وقتی مست بودین با کل شهر عکس انداختینو پست کردین
تهیونگ:*به تو نگاه میکنه و لبخند میزنه* بالاخره یکی رو پیدا کردم که دیوونه تر از خودم باشه!
▪︎▪︎▪︎
جونگ کوک:*داشت تو خواب هزیون میگفت*نه...نه ا.ت...شیرموزمو ازم نگیر...نهههه تورو خدا !
ا.ت:آخه شیرموز کجا بود نامسلمان ! نصف مشروبارو با نیت شیرموز دادی بالا ! پاشو بریم خونه...از دیشب تا الان داری عر میزنی !
جونگ کوک:*چشماشو نیمه باز میکنه* اونموقع برام شیرموز میخری؟
▪︎▪︎▪︎
۱۱۳.۷k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.