تو مال منی پارت ۱۲ ق ۲

.

+با بهت داشتم به ا/ت نگا میکردم
چی داشت میگفت!!!!!!!!
اون کی که ا/ت باید همچین حسی بهش داشته باشه که بخواد بخندونتش و براش کتاب بخونه، مگه اون فقط برای من کتاب نمیخونه!!!!!

به چه حقی دلش میخواد اون و همش بخندونه به چه حقی..

عصبی تر از قبل گفتم: داری در مورد کی حرف میزنی!!!!

هول شد و گفت: شما نمی‌شناسید کیه!!!!
خودم و جلو کشیدم و گفتم: ببین جوجه تو حق نداری تا وقتی پرستار منی با کسی قرار بذاری یا بری بیرون با هیچکس فهمیدی!!!!!

×منم همچین قصدی نداشتم فقط خودتون پرسیدید منم گفتم

+کاش نمیپرسیدم که اینجوری برای من سفره دلش و باز کنه
اصلا چرا باید بیاد اینارو به من بگه میتونست هزار تا دلیل دیگه بیاره..

+برو بیرون میخوام تنها باشم

×از تغییر ناگهانی کوک متعجب شدم و با برداشتن وسایل رفتم بیرون..

ولی من نمیتونستم بگم تویی کسی که میخوام فقط بخندونمش تویی اونی که با دردش بند دلم پاره میشه و با اخمش تا مرز مردن میرم، تویی که فقط دلم میخواد براش کتاب بخونم و براش پر حرفی کنم..
ولی چرا باید این حس و داسته باشم
مگه این مرد چی داره!؟؟؟

سرم و محکم چند بار کوبیدم رو بالش و موهام و کشیدم..

#𝒑𝒂𝒓𝒕_12
#𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏
ꨄ︎ #تو_مال_منی