عشق پر دردسر پارت ۴۷
#دیانا
من رو بردن توی یه اتاق و روی تخت خوابوندن و دست و پاهام رو نگه داشتن
هیچ جوری راه فرار نداشتم
هی دست پا میزدم
که یهو امیر اومد داخل
ازش پرسیدم که ممد رو آزاد کرده اونم گفته که اره
بعد اومد نزدیک تخت
دو تا از شیشه هایی که اونجا بود رو سر کشید و بعد از چند مین حسابی مست شد
#ارسلان
به محض اینکه دیانا رو بگرفتم گفتم که ممد رو ببرن بیرون بندازن و سریع بیان داخل درو هم قفل کنن
رفتم داخل اتاق و به بهش گفتم که ممد رو آزاد کردم
بعد هم رفتم سمت میز بغل تخت
روش چند تا شیشه الکل بود
یک نفس دوتاش رو سر کشیدم و حسابی مست شدم
بعد هم سومی رو باز کردم دادمش به دیانا که اونم مست شد
به همه گفتم که برن بیرون
#دیانا
یه شیشه بزور به من داد و من رو هم مست کرد
توی حال خودمون نبودیم
همه رو فرستاد بیرون و بعد هم خودش اومد سمت من
من روی تخت نشسته بودم که یهو دیدم داره میوفته سریع گرفتمش
بد جور مست بودیم
من تنم یه نیم تنه بود که ارسلان اونو در آورد همچنین لباس زیرم رو هم در اوردم
منم لباس اونو در اوردم
که یهو شروع کرد به میک زدن
#ارسلان
رفتم روی دیانا و دکمه ی لباسش رو باز کردم و در اوردم بعد هم لباس زیرش رو در اوردم
و شروع کردم به میک زدن
خیلی داشت حال میداد
هر چی میومدم پایین تر مزش بهتر میشد
داشتم همین جور حال میکردم که یهو جیغش بالا رفت و منم واسه اینکه کسی نفهمه رفتم لبو گذاشتم رو لبش و مزه ی لباش رو هم تست کردم
خیلی شیرین و خوشمزه بود
اونم داشتم همراهیم میکرد
بعد از چند ساعت خیلی خسته شدم پاشدم رفتم از توی کمد براش لباس اوردم
#دیانا
دیگه داشت دردم میگرفت
یهو از درد زیاد جیغم هوا رفت
و اونم واسه اینکه کسی متوجه نشه لبش رو گذاشت رو لبام
منم گه توی حال خودم نبودم دستم رو دور گردنش حلقه کردم و بعد هم همراهیش کردم توی همون حال هم ارسلان رو از روی خورد انداختم بغلم و دوباره به کارم ادامه دادم
که بعد از چند ساعت ارسلان پاشد و رفتم از توی کمد برام لباس اوردم
منم پاشدم لباس رو پوشیدم
خیلی خسته بودم
از خستگی زیاد روی تخت دراز کشیدم که دیدم ارسلان باز لبش رو گذاشت روی لبم و بهم منم همراهیش کردم که هر دومون خوابمون برد
چطور بود؟
من رو بردن توی یه اتاق و روی تخت خوابوندن و دست و پاهام رو نگه داشتن
هیچ جوری راه فرار نداشتم
هی دست پا میزدم
که یهو امیر اومد داخل
ازش پرسیدم که ممد رو آزاد کرده اونم گفته که اره
بعد اومد نزدیک تخت
دو تا از شیشه هایی که اونجا بود رو سر کشید و بعد از چند مین حسابی مست شد
#ارسلان
به محض اینکه دیانا رو بگرفتم گفتم که ممد رو ببرن بیرون بندازن و سریع بیان داخل درو هم قفل کنن
رفتم داخل اتاق و به بهش گفتم که ممد رو آزاد کردم
بعد هم رفتم سمت میز بغل تخت
روش چند تا شیشه الکل بود
یک نفس دوتاش رو سر کشیدم و حسابی مست شدم
بعد هم سومی رو باز کردم دادمش به دیانا که اونم مست شد
به همه گفتم که برن بیرون
#دیانا
یه شیشه بزور به من داد و من رو هم مست کرد
توی حال خودمون نبودیم
همه رو فرستاد بیرون و بعد هم خودش اومد سمت من
من روی تخت نشسته بودم که یهو دیدم داره میوفته سریع گرفتمش
بد جور مست بودیم
من تنم یه نیم تنه بود که ارسلان اونو در آورد همچنین لباس زیرم رو هم در اوردم
منم لباس اونو در اوردم
که یهو شروع کرد به میک زدن
#ارسلان
رفتم روی دیانا و دکمه ی لباسش رو باز کردم و در اوردم بعد هم لباس زیرش رو در اوردم
و شروع کردم به میک زدن
خیلی داشت حال میداد
هر چی میومدم پایین تر مزش بهتر میشد
داشتم همین جور حال میکردم که یهو جیغش بالا رفت و منم واسه اینکه کسی نفهمه رفتم لبو گذاشتم رو لبش و مزه ی لباش رو هم تست کردم
خیلی شیرین و خوشمزه بود
اونم داشتم همراهیم میکرد
بعد از چند ساعت خیلی خسته شدم پاشدم رفتم از توی کمد براش لباس اوردم
#دیانا
دیگه داشت دردم میگرفت
یهو از درد زیاد جیغم هوا رفت
و اونم واسه اینکه کسی متوجه نشه لبش رو گذاشت رو لبام
منم گه توی حال خودم نبودم دستم رو دور گردنش حلقه کردم و بعد هم همراهیش کردم توی همون حال هم ارسلان رو از روی خورد انداختم بغلم و دوباره به کارم ادامه دادم
که بعد از چند ساعت ارسلان پاشد و رفتم از توی کمد برام لباس اوردم
منم پاشدم لباس رو پوشیدم
خیلی خسته بودم
از خستگی زیاد روی تخت دراز کشیدم که دیدم ارسلان باز لبش رو گذاشت روی لبم و بهم منم همراهیش کردم که هر دومون خوابمون برد
چطور بود؟
۹.۳k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.