سلطنت راز آلود//
پارت 3
یک ماه از مرگ ناگهانی پادشاه ایتالیا میگُذشت اما هنوز هیچ مدرکی مبنی بر اثبات اینکه مرگ اش قتل بوده یا نه نشده بود
پرونده های توی دست اش رو روی میز کوبيد که باعث شد بعضی از اون ها روی زمین پاشیده بشن
چنگی به موهای بلند و طلایی اش زد و اونا رو به عقب حدایت کرد
مارسلا درحالی که توی چهارچوب در اتاق ایستاده بود و بهش نگاه میکرد سر اش رو از روی تأسف تکان داد
مارسلا : بهتر نیست عصبانیتت رو سر اون برگه های بیچاره خالی نکنی
بهت گفته بودن نمیتونی کاری از پیش ببری
الویز دست از چنگ زدن موهایش برداشت و نگاهی به مارسلا انداخت
الویز : وای مارسلا ترو خدا بازم شروع نکن
مارسلا خم شد و چند تا از برگهای که روی زمین اوفتاده بودن رو برداشت
مارسلا : میبینم بازم به نتیجه نرسیدی
الویز : یکم دیگه بهم وقت بده مارسلا خودت میدونی که مرگ پادشاه دقیقه شبيه مرگ مادرمه
مارسلا : میدونی که این از توان من خارجه بعد از تاج گذاری پادشاه جدید این پرونده بسته خواهد شد سی روز از مرگش میگذره و تو فقد ده روز دیگه وقت داری
الویز نفس اش رو صدا دار بیرون داد که بیشتر شبیه به اه عمیقی بود
مارسلا کنارش ایستاد و دستی روی شونه اش گذاشت
و درحالی که لبخند نرمی بر روی لب داشت خطاب بهش گفت
مارسلا : دخترم بهتره دیگه دست برداری هیچ چیزی مشکوک نیست
تو هم بهتره گذشته رو فراموش کنی و به فکر آیندت باشی شیش سال خودت رو با آموزش های این اداره خفه کردی
الویز سرش رو بلند کرد و نگاهش رو به مارسلا دوخت
مارسلا برای الویز فقد رئیس اداره تحقیقات نبود کسی بود که او را همانند دختر خودش بزرگ کرده بود
الویز : نمیتونم من بايد قاتل مادرمو پیدا کنم
مارسلا ازش فاصله گرفت و دوباره چهره جدی و سردی به خودش گرفت
مارسلا : به عنوان رئیس اداره تحقیقات طبق قوانین قصر فقد تا زمان تاج گذاری وقت داری اگه مدرکی پیدا نکردی از کارت تعلیق میشی
الویز از روی صندلی اش بلند شد و با صدایی نسبتأ بلند گفت
الویز : پس بهم اجازه بده به اتاق مدارک قصر دسترسی داشته باشم
مارسلا : خودت ميدوني که فقد پادشاه اجازه ورود به اون اتفاق رو داره
الویز : ولی اگه برم اونجا حتما میتونم مدرکی پیدا کنم اگه لازم باشه مخفیانه وارد اونجا میشم
الویز دوشیزه بسیار سرکشی بود ولی حالی پیش از حد روی موضوعی پافشاری میکرد و این مارسلا رو نگران و عصبی میکرد
مارسلا : بهتر از حدت فراتر نری میدونی عاقبت کسی که سعی کنه به اون اتاق نفوذ کنه چیه پس بهتر این فکر رو از سرت بیرون کنی دوشیزه جوان
مارسلا بدون اینکه اجازه حرفه دیگری رو به الویز بدهد از اتاق خارج شد
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.