فیک چند پارتی جونگ کوک
فیک چند پارتی جونگ کوک
خیانت پارت ۱
از زبان جونگ کوک
ساعتای ۱۱ شب بود از پارتی یکی از رفیق های نزدیکم چانگ وو که دعوت شده بودم برمی گشتم با سرعت تمام تو دل شب می روندم عصابم داغون بود کاملا خط خطی شده بود و قلبم شکسته بود
انقدر سریع و بی ملاحظه می روندم که ۷ بار نزدیک بود تصادف کنم
ات رو صندق عقب ماشین بسته بودم و یه چسب گذاشته بودم روی دهنش که جیکش در نیاد از دستش خیلی عصبانی و دیوونه شده بودم چون هیچ وقت نمی خواستم ببینم اسمش میاد کنار اسم کسی
وقتی تو پارتی بودیم فقط برای چند ثانیه ازش غافل شدم تا اینکه ازش چشم برداشتم دیدم تو بغل چانگ وو بود و باهاش خوش و بش میکرد
وقتی با چانگ وو با هم دیدمشون خون بدجوری جلو چشامو گرفت از عصبانیت شیشه شراب رو تو دستم خورد کردم که چندتا از تیکه های شیشه رفتن تو دستم و قطرات خون از دستم می چکید رو زمین دردی که تو قلبم با مواجه شدن با دیدن این صحنه داشتم دست آغشته به خونم که با شیشه خیلی عمیق بریده بود نداشتم
نتونستم جلوی خودمو بگیرم و رفتم چانگ وو رو تا حد مرگ کتک زدم انقدری از ته اعماق وجودم زدمش که نقش زمین شد و همه جارو خون گرفته بود
انقدری عصبانی بودم که می خواستم الان ات بجای چانگ وو بزنم ولی بخاطر اینکه هنوز از ته وجودم تو قلبم عاشقش بودم که حرصمو رو چانگ وو خالی کردم
با همون دست خونین دست ات رو گرفتم و از پارتی اومدیم بیرون دست و پاشو با طناب خیلی محکم بستم و برای اینکه جیغ نزنه روی دهنش چسب زدم و جیغشو خفه کردم
ات بهم گفت که اونطوری که فکر میکنم و به نظر میاد نیست ولی من خودم دیدم چطوری تو بغل چانگ وو بهش خوش میگذشت بهش گفته بودم دستمو ول نکنه به هوای اینکه بره دستشویی بهش اجازه دادم اما با حرفاش گولم زد و رفت پیش چانگ وو
از زبان ات
خواستم برم دستشویی اما چون جونگ کوک بهم گفته بود دستشو ول نکنم و از پیشش وول نخورم ازش اجازه گرفتم و وقتی داشتم می رفتم سمت دستشویی یه نفر دستمو گرفت و چسبودنم به دیوار اون یه نفر کسی نبود جز چانگ وو
خواست لباشو بزاره رو لبام که سرمو کردم اون طرف اونم محکم چونمو گرفت و سرمو برگردوند طرفش و مجبورم کرد که به چشماش نگاه کنم و سعی کرد مجبوری لباشو بزاره رو لبام اما من نزاشتم و اونم بهم گفت که اگه امشب باهاش نباشم جونگ کوک رو میکشه
از اونجایی که تو پارتی چانگ وو بودیم و افرادش همه جا بودن فکر نمی کردم شانسی در مقابلش داشته باشم و مقاومتی در برابرش نکردم که نیش خنده شیطانی بهم زد و لبامو بوسید
خدا خودش میدونه که من اصلا نمی خواستم همچین اتفاقی بیوفته و به جونگ کوک خیانت کنم ولی چاره ای نداشتم مجبور بودم برای اینکه جونگ کوک چیزیش نشه و جانگ وو نکشتش هرکاری که ازم بخواد انجام بدم
خیانت پارت ۱
از زبان جونگ کوک
ساعتای ۱۱ شب بود از پارتی یکی از رفیق های نزدیکم چانگ وو که دعوت شده بودم برمی گشتم با سرعت تمام تو دل شب می روندم عصابم داغون بود کاملا خط خطی شده بود و قلبم شکسته بود
انقدر سریع و بی ملاحظه می روندم که ۷ بار نزدیک بود تصادف کنم
ات رو صندق عقب ماشین بسته بودم و یه چسب گذاشته بودم روی دهنش که جیکش در نیاد از دستش خیلی عصبانی و دیوونه شده بودم چون هیچ وقت نمی خواستم ببینم اسمش میاد کنار اسم کسی
وقتی تو پارتی بودیم فقط برای چند ثانیه ازش غافل شدم تا اینکه ازش چشم برداشتم دیدم تو بغل چانگ وو بود و باهاش خوش و بش میکرد
وقتی با چانگ وو با هم دیدمشون خون بدجوری جلو چشامو گرفت از عصبانیت شیشه شراب رو تو دستم خورد کردم که چندتا از تیکه های شیشه رفتن تو دستم و قطرات خون از دستم می چکید رو زمین دردی که تو قلبم با مواجه شدن با دیدن این صحنه داشتم دست آغشته به خونم که با شیشه خیلی عمیق بریده بود نداشتم
نتونستم جلوی خودمو بگیرم و رفتم چانگ وو رو تا حد مرگ کتک زدم انقدری از ته اعماق وجودم زدمش که نقش زمین شد و همه جارو خون گرفته بود
انقدری عصبانی بودم که می خواستم الان ات بجای چانگ وو بزنم ولی بخاطر اینکه هنوز از ته وجودم تو قلبم عاشقش بودم که حرصمو رو چانگ وو خالی کردم
با همون دست خونین دست ات رو گرفتم و از پارتی اومدیم بیرون دست و پاشو با طناب خیلی محکم بستم و برای اینکه جیغ نزنه روی دهنش چسب زدم و جیغشو خفه کردم
ات بهم گفت که اونطوری که فکر میکنم و به نظر میاد نیست ولی من خودم دیدم چطوری تو بغل چانگ وو بهش خوش میگذشت بهش گفته بودم دستمو ول نکنه به هوای اینکه بره دستشویی بهش اجازه دادم اما با حرفاش گولم زد و رفت پیش چانگ وو
از زبان ات
خواستم برم دستشویی اما چون جونگ کوک بهم گفته بود دستشو ول نکنم و از پیشش وول نخورم ازش اجازه گرفتم و وقتی داشتم می رفتم سمت دستشویی یه نفر دستمو گرفت و چسبودنم به دیوار اون یه نفر کسی نبود جز چانگ وو
خواست لباشو بزاره رو لبام که سرمو کردم اون طرف اونم محکم چونمو گرفت و سرمو برگردوند طرفش و مجبورم کرد که به چشماش نگاه کنم و سعی کرد مجبوری لباشو بزاره رو لبام اما من نزاشتم و اونم بهم گفت که اگه امشب باهاش نباشم جونگ کوک رو میکشه
از اونجایی که تو پارتی چانگ وو بودیم و افرادش همه جا بودن فکر نمی کردم شانسی در مقابلش داشته باشم و مقاومتی در برابرش نکردم که نیش خنده شیطانی بهم زد و لبامو بوسید
خدا خودش میدونه که من اصلا نمی خواستم همچین اتفاقی بیوفته و به جونگ کوک خیانت کنم ولی چاره ای نداشتم مجبور بودم برای اینکه جونگ کوک چیزیش نشه و جانگ وو نکشتش هرکاری که ازم بخواد انجام بدم
۲۳.۹k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.