فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
#part_4۷
کوک:چیکار داری باهمون؟!
عصبی غریدم:هی میتونی دو دقه ساکت شی
کوک:نه
آهی کشیدم و سعی کردم به اون صدای مزخرف حین خوندن گوش ندم تا بازم دلم نخواد بشنومش
من میگفتم مزخرفه اما حقیقت که اون صدا بهشتیه رو عوض میکنه..؟!!
حدود یک ساعت مجبور به تحمل جونگ کوک شدم تا رسیدیم به اون ویلا که کم شباهت به قصر نبود
همراهش پیاده شدم و قبل رفتن نفس عمیقی کشیدم تا یه وقت دوباره تشنج نکنم دیگه از هرچی بیمارستانه بدم میومد
همراهش داخل رفتم با دیدن ۶ جفت چشم اخمو منم متقابل اخم کرد و بدون اجاره روی یکی از مبلا نشستم
جیمین رو بهم غرید:چی میخوای؟! که چی الان؟! مامانت فکر کرده....
وسط حرفش پریدم و داد زدم:خفه شووو
با دهن باز نگاهم کرد با دیدن کوک که نشسته بود شروع کردم:من ده سالمه...
شوگا:اومدی معرفی نامه...
نویسنده #ANIL
@dady_2021
کوک:چیکار داری باهمون؟!
عصبی غریدم:هی میتونی دو دقه ساکت شی
کوک:نه
آهی کشیدم و سعی کردم به اون صدای مزخرف حین خوندن گوش ندم تا بازم دلم نخواد بشنومش
من میگفتم مزخرفه اما حقیقت که اون صدا بهشتیه رو عوض میکنه..؟!!
حدود یک ساعت مجبور به تحمل جونگ کوک شدم تا رسیدیم به اون ویلا که کم شباهت به قصر نبود
همراهش پیاده شدم و قبل رفتن نفس عمیقی کشیدم تا یه وقت دوباره تشنج نکنم دیگه از هرچی بیمارستانه بدم میومد
همراهش داخل رفتم با دیدن ۶ جفت چشم اخمو منم متقابل اخم کرد و بدون اجاره روی یکی از مبلا نشستم
جیمین رو بهم غرید:چی میخوای؟! که چی الان؟! مامانت فکر کرده....
وسط حرفش پریدم و داد زدم:خفه شووو
با دهن باز نگاهم کرد با دیدن کوک که نشسته بود شروع کردم:من ده سالمه...
شوگا:اومدی معرفی نامه...
نویسنده #ANIL
@dady_2021
۲۳.۷k
۰۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.