فصل دو من هفت تا ددی دارم ❤🚫
#part_46
با چشای گرد نگاهم کرد که گفتم:من چهار سال جهشی خوندم اینا برام آب خوردنه جناب
نگاه پر نفرتی بهم انداخت که لبخندی زدم و نگاهی به ساعتم انداختم
با دیدن ساعت و اینکه یک ربع به زنگ مونده بود استرس به جونم افتاد دیدن اون هفتا کله پوک حتما باید سخت میبود
آهی کشیدم و فقط دلم خواست اونپونزده دقیقا مثل پونزده سال بگذره
اما این سری زمان با من لج بود زمان جوری به سریعی پونزده ثانیه گذاشت که باورم نشد
به سختی از کلاس دل کندم و به سمت بیرون رفتم با دیدن بوگاتی مشکی سریع به سمتش رفتم
یوری صبح بهم اطلاعات ماشینشون رو داده بود هرکاری کردم حاضر نشد باهام بیاد
نفس عمیقی کشیدم و در ماشین رو باز کردم که با نشستنم ماشین حرکت کرد
_هی اندفعه نمیری.؟!
به سمتش برگشتم و با دیدن کوک لبخندی هرچند به ظاهر زدم:نه اندفعه نه
نویسنده #ANIL
@dady_2021
با چشای گرد نگاهم کرد که گفتم:من چهار سال جهشی خوندم اینا برام آب خوردنه جناب
نگاه پر نفرتی بهم انداخت که لبخندی زدم و نگاهی به ساعتم انداختم
با دیدن ساعت و اینکه یک ربع به زنگ مونده بود استرس به جونم افتاد دیدن اون هفتا کله پوک حتما باید سخت میبود
آهی کشیدم و فقط دلم خواست اونپونزده دقیقا مثل پونزده سال بگذره
اما این سری زمان با من لج بود زمان جوری به سریعی پونزده ثانیه گذاشت که باورم نشد
به سختی از کلاس دل کندم و به سمت بیرون رفتم با دیدن بوگاتی مشکی سریع به سمتش رفتم
یوری صبح بهم اطلاعات ماشینشون رو داده بود هرکاری کردم حاضر نشد باهام بیاد
نفس عمیقی کشیدم و در ماشین رو باز کردم که با نشستنم ماشین حرکت کرد
_هی اندفعه نمیری.؟!
به سمتش برگشتم و با دیدن کوک لبخندی هرچند به ظاهر زدم:نه اندفعه نه
نویسنده #ANIL
@dady_2021
۲۳.۲k
۰۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.