جدایی باور نکردنی
جدایی باور نکردنی
#پارت۲۲
۰۰۰:فقط به حرفم گوش کن ...اگه جون زنت برات مهمه اون پرونده جنایی رو همین الان به این مکان بیار
تهیونگ: چی داری میگی ؟
۰۰۰:یعنی میخوای بگی برات مهم نیست ؟
اون یارو هر کی بود برا ویدیو کال فرستاد نزدیک خونه بود ،میتونستم واضح ا/ت رو ببینم
تهیونگ: کجا بیام
۰۰۰:برات آدرس رو میفرستم (قطع میکنه )
"ویو ا/ت "
توی اتاق بودم که متوجه یه شخص کنار خونه شدم ...*اون دیگه کیه *داشت ازم ویدیو میگرفت زود پرده اتاق رو کشیدم چون پدرم مافیا بود جاسوسی و کار با تفنگ و هنر های رزمی بلد بود ....زود رفتم اتاق تهیونگ یه تفنگ پیدا کردم و تفنگ رو پشت لباسم مخفی کردم...
رفتم پایین ولی کسی تو خونه نبود ،به آجوما زنگ زدم گفت رفته بیرون تا خرید کنه بقیه خدمتکاران هم مرخصی بودن که زنگ در زده شد رفتم دم در یه نفر با لباس های مشکی بود
ا/ت:الان چیکار کنم ؟(آروم )
زنگ زدم تهیونگ ولی گوشیش خاموش بود .اول به سرم زد که درو باز نکنم فکر کنه خونه نیستیم ولی با خودم گفتم چه کاریه واسه همین درو باز کردم ولی کسی بیرون نبود که صدای از طبقه بالا اومد ،آروم آروم رفتم طبقه بالا ولی بازم کسی نبود که یکی دستش رو گذاشت رو دهنم هر چی سعی کردم ولم نکرد واسه همین یکی زدم به پاش و زود تفنگ رو در اوردم و گرفتم سمتش که با پا زد و تفنگ از دستم افتاد ...چاره ی جز اینکه باهاش مبارزه کنم نداشتم که اومد جلو خاص به شکمم لگد بزنه ولی جا خالی دادم ...و از پشت دستش رو گرفتم که دستم رو پیچوند و انداختتم زمین و تفنگ گرفت سمتم و خواست که به من شلیک کنه چشمام رو بستم ...
ادامه دارد
#پارت۲۲
۰۰۰:فقط به حرفم گوش کن ...اگه جون زنت برات مهمه اون پرونده جنایی رو همین الان به این مکان بیار
تهیونگ: چی داری میگی ؟
۰۰۰:یعنی میخوای بگی برات مهم نیست ؟
اون یارو هر کی بود برا ویدیو کال فرستاد نزدیک خونه بود ،میتونستم واضح ا/ت رو ببینم
تهیونگ: کجا بیام
۰۰۰:برات آدرس رو میفرستم (قطع میکنه )
"ویو ا/ت "
توی اتاق بودم که متوجه یه شخص کنار خونه شدم ...*اون دیگه کیه *داشت ازم ویدیو میگرفت زود پرده اتاق رو کشیدم چون پدرم مافیا بود جاسوسی و کار با تفنگ و هنر های رزمی بلد بود ....زود رفتم اتاق تهیونگ یه تفنگ پیدا کردم و تفنگ رو پشت لباسم مخفی کردم...
رفتم پایین ولی کسی تو خونه نبود ،به آجوما زنگ زدم گفت رفته بیرون تا خرید کنه بقیه خدمتکاران هم مرخصی بودن که زنگ در زده شد رفتم دم در یه نفر با لباس های مشکی بود
ا/ت:الان چیکار کنم ؟(آروم )
زنگ زدم تهیونگ ولی گوشیش خاموش بود .اول به سرم زد که درو باز نکنم فکر کنه خونه نیستیم ولی با خودم گفتم چه کاریه واسه همین درو باز کردم ولی کسی بیرون نبود که صدای از طبقه بالا اومد ،آروم آروم رفتم طبقه بالا ولی بازم کسی نبود که یکی دستش رو گذاشت رو دهنم هر چی سعی کردم ولم نکرد واسه همین یکی زدم به پاش و زود تفنگ رو در اوردم و گرفتم سمتش که با پا زد و تفنگ از دستم افتاد ...چاره ی جز اینکه باهاش مبارزه کنم نداشتم که اومد جلو خاص به شکمم لگد بزنه ولی جا خالی دادم ...و از پشت دستش رو گرفتم که دستم رو پیچوند و انداختتم زمین و تفنگ گرفت سمتم و خواست که به من شلیک کنه چشمام رو بستم ...
ادامه دارد
۸.۸k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.