the building infogyg پارت آخر
#the_building_infogyg #پارت_آخر
که منو تو بغلش کشید لباش گذاشت رویی پیشونیم بوسید! لبخندی زدم همه کاراش خاص بود برام دستشو گرفتم امروز عروسیه می.یونگ چرت وپرت که نیستش
سوار ماشین شدیم گوشیشو از تویی جیبش درآورد
مارک:پرنسس آچا افتخار میدین
من:حتما پرنس مارک عزیزم
یه سلفی باحال شدش وارد سالن مهمان ها شدیم
فیلم بردار:خوب زوج سلطنتی بعدی هم وارد شدن بانو آچا وجناب مارک
دستامون تکون دادیم که چان وهلین هم اومدن
من:چطوری پسرعمو سلام هلین
چان:خوبیم مرسی مارک چطوری پسر
هلین:خوب خوب حال کوچولو چطوره
من:خوبه درضمن هنوز یک ماهشه اینقدر نگو فک میکنم نزدیک زایمانمه درضمن خیلی خوشگل شدی هلین
هلین:مرسی آچا اما یه چیزی فک کنم دوباره یه بچه. دیگه هم بیاری
من:یاااا خیلی منحرفی هلین
وارد کلیسا شدیم نشستیم سرجاها مون سوک وجیهوپ با می.هی و بکهیونگ وپسرشون کوگیو و رکسانا تهیونگ اومدن نشستن
فیلم بردار:عروس وداماد وارد میشن
همه بلند شدیم و دست میزدیم به سمت جایگاه رفتن بعداز خوندن جملات پیوند همو بوسیدن خیلی خوشحال بودم سرمو رویی شونه مارک گذاشتم دستاموبین دستاش قفل کردم
من:خیلی دوست دارم مارک
مارک:منم دوست دارم
یونگ:میخوام از دوستان همسرم دعوت کنم بیان سمت جایگاه
می.هی:وایی من استرس دارم وضعم چطوره بک
بکهیونگ دستشو بوسید بهش گفت
بک:مثل همیشه عالی
که تاجمو مارک صافش کرد
مارک:هنوزم که شلخته ای برو مامان کوچولو آینده بچمون به تو نره
گوشه لبشو بوسیدم
من:مرسی که حواست بود من برم
رفتیم بالایی جایگاه همه فیلم میگرفتن حتی پخش زنده هم بود نفس عمیقی کشیدم که می.یونگ شروع کرد
می.یونگ:من وپنج تا دوستام یه زمانی تو دنیایی خودمون زندگی میکردیم بدون اینکه بدونیم کی هستیم
می.هی:بدون اینکه فک کنیم دنیایی دیگه ایم وجود داره
سوک:بدون اینکه بدونیم جادو وقدرت هایی دیگه ای هم هست
رکسانا:بدون اینکه بدونیم کلمه واقعی عشق چیه یا اصلا واقعا هس یانه
من:اما مسیرمون به این دنیا افتاد جایی که همه اینارو تجربه کردیم واین فقط توسط یه چیز صورت گرفت
همه مون:عمارت مه گرفته
همه دست زدن که دست مارک حلقه شد دور کمرم دستمو انداختم دور گردنش رویی کولش پریدم و شد عکس آخر و شروع جدید عمارت مه گرفته
(خوب خوب این فیکمون هم باتمام خوبی ها وبدیی هایی که داشت تموم شدش امیدوارم دوستش داشته بوده باشین هرکی خوند ونظر داد ازش بابت انرژی که داد ممنونم وهرکیم نظر نداد وخوند نوش جونش قربون شما آیسان رومخ:) )
که منو تو بغلش کشید لباش گذاشت رویی پیشونیم بوسید! لبخندی زدم همه کاراش خاص بود برام دستشو گرفتم امروز عروسیه می.یونگ چرت وپرت که نیستش
سوار ماشین شدیم گوشیشو از تویی جیبش درآورد
مارک:پرنسس آچا افتخار میدین
من:حتما پرنس مارک عزیزم
یه سلفی باحال شدش وارد سالن مهمان ها شدیم
فیلم بردار:خوب زوج سلطنتی بعدی هم وارد شدن بانو آچا وجناب مارک
دستامون تکون دادیم که چان وهلین هم اومدن
من:چطوری پسرعمو سلام هلین
چان:خوبیم مرسی مارک چطوری پسر
هلین:خوب خوب حال کوچولو چطوره
من:خوبه درضمن هنوز یک ماهشه اینقدر نگو فک میکنم نزدیک زایمانمه درضمن خیلی خوشگل شدی هلین
هلین:مرسی آچا اما یه چیزی فک کنم دوباره یه بچه. دیگه هم بیاری
من:یاااا خیلی منحرفی هلین
وارد کلیسا شدیم نشستیم سرجاها مون سوک وجیهوپ با می.هی و بکهیونگ وپسرشون کوگیو و رکسانا تهیونگ اومدن نشستن
فیلم بردار:عروس وداماد وارد میشن
همه بلند شدیم و دست میزدیم به سمت جایگاه رفتن بعداز خوندن جملات پیوند همو بوسیدن خیلی خوشحال بودم سرمو رویی شونه مارک گذاشتم دستاموبین دستاش قفل کردم
من:خیلی دوست دارم مارک
مارک:منم دوست دارم
یونگ:میخوام از دوستان همسرم دعوت کنم بیان سمت جایگاه
می.هی:وایی من استرس دارم وضعم چطوره بک
بکهیونگ دستشو بوسید بهش گفت
بک:مثل همیشه عالی
که تاجمو مارک صافش کرد
مارک:هنوزم که شلخته ای برو مامان کوچولو آینده بچمون به تو نره
گوشه لبشو بوسیدم
من:مرسی که حواست بود من برم
رفتیم بالایی جایگاه همه فیلم میگرفتن حتی پخش زنده هم بود نفس عمیقی کشیدم که می.یونگ شروع کرد
می.یونگ:من وپنج تا دوستام یه زمانی تو دنیایی خودمون زندگی میکردیم بدون اینکه بدونیم کی هستیم
می.هی:بدون اینکه فک کنیم دنیایی دیگه ایم وجود داره
سوک:بدون اینکه بدونیم جادو وقدرت هایی دیگه ای هم هست
رکسانا:بدون اینکه بدونیم کلمه واقعی عشق چیه یا اصلا واقعا هس یانه
من:اما مسیرمون به این دنیا افتاد جایی که همه اینارو تجربه کردیم واین فقط توسط یه چیز صورت گرفت
همه مون:عمارت مه گرفته
همه دست زدن که دست مارک حلقه شد دور کمرم دستمو انداختم دور گردنش رویی کولش پریدم و شد عکس آخر و شروع جدید عمارت مه گرفته
(خوب خوب این فیکمون هم باتمام خوبی ها وبدیی هایی که داشت تموم شدش امیدوارم دوستش داشته بوده باشین هرکی خوند ونظر داد ازش بابت انرژی که داد ممنونم وهرکیم نظر نداد وخوند نوش جونش قربون شما آیسان رومخ:) )
۶.۳k
۱۳ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.