Lucky-bloody
Lucky-bloody#
پارت ۵۲
-فاک یو
لباسایی که خدمتکارا براش گذاشته بودنو برمیداره و از سونا میره بیرون،جیسونگ خنده عصبی میکنه، سرشو میندازه پایین و لیوان موهیتو رو تا ته سر میکشه]
(پایان فلش بک)
-برای همینه تورو ازونجا کشوندم بیرون
+واو....مثل فیلم سینمایی شده مگه نه؟
کوک خندش میگیره
+چرا میخندی؟
-انتظار داشتم گریه کنی یا حداقل بزنی تو سر و کله من یا خودت
پوکر نگاش میکنی
+انتظارتو برا خودت نگهدار عامو.....من سوسول نیستم.....میرم بخوابم تا دوباره زامبی نشدم
اروم میخندی و میری تو اتاق،درو پشت سرت میبندی و لبخندت محو میشه،خودتو میندازی رو تخت و آه میکشی
+داری منو سوژه میکنی تا اون بالا بهت خوش بگذره؟
پتو رو میندازی روت و به پهلو میخوابی
+حداقلش اینه که هنوز دووم اوردم،نقش اصلی فیلمی که خدا داره تماشا میکنه منم،پس به این زودیا نمیمیرم
چشاتو میبندی و دلتو با همین حرفا خوش میکنی تا چشات گرم میشه و میخوابی
-تو اتاقه،بیدارش نکن
×میخوام ببینم واقعا هست یا داری دروغ میگی
-اون خوابش سبکه نرو
×نمیشه،باید اول مطمئن شم
-اول پولو بهم بده بعدش هرجا خواستی ببرش
با شنیدن این صداها از جات بلند میشی و از اتاق میری بیرون
×بیداری شدی؟قراره کالبد شکافیت کنیم
+جونگکوک.....تو.....
-متاسفم....به پول نیاز داشتم
آدمای زیادی میان و تورو میگیرن
+جونگکووووووووووووک
از جات میپری و نفس نفس میزنی،آب دهنتو قورت میدی دستتو میکنی تو موهات
+خواب بود.....
از روی تخت میای پایین و میری سمت دسشویی،دست و صورتتو میشوری و مسواک میزنی و همینجور که داری صورتتو خشک میکنی از دسشویی میای بیرون
-بیدار شدی؟
+نه دارم تو خواب راه میرم
-امشب باید ببرمت یجایی
حولرو آویزون میکنی و نگاش میکنی
+کجا؟
-میفهمی
از حالت صورتش میشد فهمید زیاد خوشحال نیست و توم کلا از وقتی بلند شدی حس خوبی نداشتی
-بیا بریم پایین صبحونه
+باشه تو برو،من لباسامو عوض میکنم میام
سرشو تکون میده و از اتاق میره بیرون،میری سمت حموم که لباساتو که اونجا گذاشته بودی رو برداری که با یه عالمه خون رو زمین مواجه میشی،یاد دیشب میفتی،شیر میکروفونی حموم رو برمیداری و کف حموم رو آب میکشی و بعد لباساتو برمیداری و عوض میکنی،یه بالم لب ملایم میزنی و میری پایین
-بیا بشین
میشینی کنارش
-چرا انقد دیر اومدی؟
+داشتم گندکاری دیشب رو جمع میکردم
اینو تقریبا با تن صدای بلند گفتی و میز کناریتون شنید و آروم خندیدن
کوک پوزخند زد
-ظاهرا یجور دیگه برداشت کردن
لباتو فشار میدی بهم
+هایش.....آبرومون رفت
-چیه خب.....چیز عادی ایه همه میکنن
+یجور میگی انگار واقعا انجامش دادیم
میخنده و منو رو میزاره جلوت
-انتخاب کن
+من یه چیز سبک میخورم اشتها ندارم
-من از کجا بدونم منظورت از چیز سبک چیه؟
🙂
پارت ۵۲
-فاک یو
لباسایی که خدمتکارا براش گذاشته بودنو برمیداره و از سونا میره بیرون،جیسونگ خنده عصبی میکنه، سرشو میندازه پایین و لیوان موهیتو رو تا ته سر میکشه]
(پایان فلش بک)
-برای همینه تورو ازونجا کشوندم بیرون
+واو....مثل فیلم سینمایی شده مگه نه؟
کوک خندش میگیره
+چرا میخندی؟
-انتظار داشتم گریه کنی یا حداقل بزنی تو سر و کله من یا خودت
پوکر نگاش میکنی
+انتظارتو برا خودت نگهدار عامو.....من سوسول نیستم.....میرم بخوابم تا دوباره زامبی نشدم
اروم میخندی و میری تو اتاق،درو پشت سرت میبندی و لبخندت محو میشه،خودتو میندازی رو تخت و آه میکشی
+داری منو سوژه میکنی تا اون بالا بهت خوش بگذره؟
پتو رو میندازی روت و به پهلو میخوابی
+حداقلش اینه که هنوز دووم اوردم،نقش اصلی فیلمی که خدا داره تماشا میکنه منم،پس به این زودیا نمیمیرم
چشاتو میبندی و دلتو با همین حرفا خوش میکنی تا چشات گرم میشه و میخوابی
-تو اتاقه،بیدارش نکن
×میخوام ببینم واقعا هست یا داری دروغ میگی
-اون خوابش سبکه نرو
×نمیشه،باید اول مطمئن شم
-اول پولو بهم بده بعدش هرجا خواستی ببرش
با شنیدن این صداها از جات بلند میشی و از اتاق میری بیرون
×بیداری شدی؟قراره کالبد شکافیت کنیم
+جونگکوک.....تو.....
-متاسفم....به پول نیاز داشتم
آدمای زیادی میان و تورو میگیرن
+جونگکووووووووووووک
از جات میپری و نفس نفس میزنی،آب دهنتو قورت میدی دستتو میکنی تو موهات
+خواب بود.....
از روی تخت میای پایین و میری سمت دسشویی،دست و صورتتو میشوری و مسواک میزنی و همینجور که داری صورتتو خشک میکنی از دسشویی میای بیرون
-بیدار شدی؟
+نه دارم تو خواب راه میرم
-امشب باید ببرمت یجایی
حولرو آویزون میکنی و نگاش میکنی
+کجا؟
-میفهمی
از حالت صورتش میشد فهمید زیاد خوشحال نیست و توم کلا از وقتی بلند شدی حس خوبی نداشتی
-بیا بریم پایین صبحونه
+باشه تو برو،من لباسامو عوض میکنم میام
سرشو تکون میده و از اتاق میره بیرون،میری سمت حموم که لباساتو که اونجا گذاشته بودی رو برداری که با یه عالمه خون رو زمین مواجه میشی،یاد دیشب میفتی،شیر میکروفونی حموم رو برمیداری و کف حموم رو آب میکشی و بعد لباساتو برمیداری و عوض میکنی،یه بالم لب ملایم میزنی و میری پایین
-بیا بشین
میشینی کنارش
-چرا انقد دیر اومدی؟
+داشتم گندکاری دیشب رو جمع میکردم
اینو تقریبا با تن صدای بلند گفتی و میز کناریتون شنید و آروم خندیدن
کوک پوزخند زد
-ظاهرا یجور دیگه برداشت کردن
لباتو فشار میدی بهم
+هایش.....آبرومون رفت
-چیه خب.....چیز عادی ایه همه میکنن
+یجور میگی انگار واقعا انجامش دادیم
میخنده و منو رو میزاره جلوت
-انتخاب کن
+من یه چیز سبک میخورم اشتها ندارم
-من از کجا بدونم منظورت از چیز سبک چیه؟
🙂
۱۳.۲k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.