پارت9فصل2

پارت9فصل2

م: الان من از کجا بدونم که بچه تون کجاس
ا.ت:امروز مدرسه بود دیگه
م:یه لحظه این معلمشون هر سوالی داشتین بپرسین
معلم: بفرمایید
ا.ت: من مامان ا.تم
معلم: بله میشناسم همسر آقای جئون
ا.ت:خب بله یونی کجا رفت
معلم: وسطای زنگ اول بود که رفت
ا.ت: یعنی چی که رفت
معلم: بچه ها وقتی فهمیده بودن که پدرش کیه
ایش فرار میکردن حتی بعضی از معلما که اونم دیگه از مدرسه فرار کرد و نمیدونم کجا رفت
ا.ت: یعنی چی فرار کرد کجا میتونه رفته باشه شما جلوشون رو نگرفتید
معلم: مگه من میتونم چیکار کنم من فقط وظیفم درس دادن
ا.ت:من بچمو به شما سپردم بعد شما براتون مهم نیست
معلم: بفرمایید بیرون
ا.ت: یعنی چی
معلم:برید بیرون
مدیر: ولش کن الان به همسرش میگه بیاد میاد هممون رو میکشه(باخنده)
من و بیرون کردن
رفتم بیرون نشستم کوک بهم زنگ زد
کوک:الو عزیزم دیر میشه ها نیومدین
ا.ت: کوک(باگریه)
کوک:چیشده چرا داری گریه میکنی
ا.ت: یونی(باگریه)
کوک: یونی چی
ا.ت: یونی فرار کرده از مدرسه(باگریه)
کوک: چیداری میگی
ا.ت: نمیدونم رفتم گفتن فرار کرده(باگریه)
کوک:آخه بچه کلاس اولی کجا رفته
ا.ت: نمیدونم (باگریه)
کوک: به مدیر و معلمشون نگفتی
ا.ت: گفتم ولی بیرونم کردن(باگریه)
کوک: غلط کردن الان میام
ا.ت: نه یونی کجاست(با گریه)
کوک:الان میام دنبالت کجایی
ا.ت: روبروی مدرسه

#کوک
#فیک
#سناریو