از جادوش خیلی راضی بود...اون خیلی خوب عمل می کرد
از جادوش خیلی راضی بود...اون خیلی خوب عمل میکرد
الان کافیه چند ساعت منتظر بشه تا تهیونگ بهش زنگ بزنه اون میدونه و مطمئنه تهیونگ بهش زنگ میزنه
پس با اطمینان سرشو گذاشت رو بالشت نرمش و پتو رو کشید رو خودش...خیلی ذوق داشت و دلیل ذوقش رو نمیفهمید
اینقدر برا دیدن تهیونگ ذوق داره؟
صد در صد که اره...تازه همچین خواب زیبایی رو هم بهش هدیه داده
ولی چرا این خوابو بهش داد؟
فعلا مهم اینه که تهیونگ اون خوابو داره میبینه
پتو رو اورد تا دماغش و از ذوق پاهاشو تکون میداد و برای دیدن تهیونگ صبر نداشت
سعی میکرد زود بخوابه تا فردا بتونه ببینتش
این همه ذوق واسه چی بود اخه
چشاشو بست و سعی کرد در خیالات و دنیای خیالی خودش غرق بشه
تا فردا از راه برسه
با خودش فک میکرد ممکنه تهیونگ بعد ازینکه بیدار بشه از خوابش خوشش نیاد یا اینکه نفهمه چرا همچین خوابی دیده
ممکنه درباره خواب براش تعریف نکنه یا اصلا بهش زنگ نزنه؟
نمیدونست چرا یهو فکرای منفی بهش حمله ور شدن
ولی سعی کرد اونارو دور بندازه و دوباره برگرده به دنیای خیالیش...درواقع اون میتونست بره به اون دنیا ولی ترجیح میداد فعلا نره
الان کافیه چند ساعت منتظر بشه تا تهیونگ بهش زنگ بزنه اون میدونه و مطمئنه تهیونگ بهش زنگ میزنه
پس با اطمینان سرشو گذاشت رو بالشت نرمش و پتو رو کشید رو خودش...خیلی ذوق داشت و دلیل ذوقش رو نمیفهمید
اینقدر برا دیدن تهیونگ ذوق داره؟
صد در صد که اره...تازه همچین خواب زیبایی رو هم بهش هدیه داده
ولی چرا این خوابو بهش داد؟
فعلا مهم اینه که تهیونگ اون خوابو داره میبینه
پتو رو اورد تا دماغش و از ذوق پاهاشو تکون میداد و برای دیدن تهیونگ صبر نداشت
سعی میکرد زود بخوابه تا فردا بتونه ببینتش
این همه ذوق واسه چی بود اخه
چشاشو بست و سعی کرد در خیالات و دنیای خیالی خودش غرق بشه
تا فردا از راه برسه
با خودش فک میکرد ممکنه تهیونگ بعد ازینکه بیدار بشه از خوابش خوشش نیاد یا اینکه نفهمه چرا همچین خوابی دیده
ممکنه درباره خواب براش تعریف نکنه یا اصلا بهش زنگ نزنه؟
نمیدونست چرا یهو فکرای منفی بهش حمله ور شدن
ولی سعی کرد اونارو دور بندازه و دوباره برگرده به دنیای خیالیش...درواقع اون میتونست بره به اون دنیا ولی ترجیح میداد فعلا نره
۳.۷k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.