با فاصله از برج ایفل میر و صندلی هایی رو چیدن و تهیونگ و
با فاصله از برج ایفل میر و صندلی هایی رو چیدن و تهیونگ و کارلا هم رفتن و اونجا نشستن
انگاری کافه هم بودش...شخصی مانند گارسون اومد و ازشون سفارش هاشونو خواست
تهیونگ مثل همیشه هات چاکلت میخواست و کارلا هم موکای سرد و شیرین
بعد از آوردن سفارش هاشون و کمی خوردن از اونها تهیونگ بحث رو شروع کرد
تهیونگ:امروز ازت خواب دیدم
چشمای کارلا برق خاصی پیدا کرد و لحن پر ذوقش از صداش معلوم بود:اوه جدی!؟
تهیونگ:اره...حقیقتا خواب خیلییی قشنگی بود..میتونم بگم از قشنگترین خواباییه که دیدم
کارلا:وای تهیونگ تعریف کن زود باش
انگاری کافه هم بودش...شخصی مانند گارسون اومد و ازشون سفارش هاشونو خواست
تهیونگ مثل همیشه هات چاکلت میخواست و کارلا هم موکای سرد و شیرین
بعد از آوردن سفارش هاشون و کمی خوردن از اونها تهیونگ بحث رو شروع کرد
تهیونگ:امروز ازت خواب دیدم
چشمای کارلا برق خاصی پیدا کرد و لحن پر ذوقش از صداش معلوم بود:اوه جدی!؟
تهیونگ:اره...حقیقتا خواب خیلییی قشنگی بود..میتونم بگم از قشنگترین خواباییه که دیدم
کارلا:وای تهیونگ تعریف کن زود باش
۲.۰k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.