* * عشق و نفرت * *
*_* عشق و نفرت *_*
پارت سوم
(قبیله ی جاودانه ها _چانگ شی)
خدمت کار دختر رئیس چانگ شی (میونگ شی):
بانوی من اومید وارم خوب بخوابید.
دختر رئیس چانگ شی(چانگ فی آر) :
هه! فکر کردی خوابیدم؟ الان وقته شه باید برم سراغش.
(دنیای فانی _بازار سیاه)
فی آر:
وای چقدر مقازه! انتظار نداشتم اینجا اینقدر شلوغ باشه . یعنی چقدر باید برم جلوتر تا پیداش کنم؟
(چایخانه ی بای جین)
فی آر:
پیداش کردم. بهتر برم داخل ببینم اونجا چی گیرم میاد.
اینجا باچیزی که فکر می کردم خیلی فرق داره فکر می کردم توی چایخونه، چای می خورن، نگو که بیشتر شبیه قمار خونه است تا چایخونه.
اینا کین؟ شبیه آدم های گردن کلفت هستن.
_*گروه آدم کش سیاه پوش *این گروه آدم کش های خطرناکی هستند که هیچ کس از زیر دستشون جون سالم به در نبرده_
پیشخدمت :
ببخشید کمکی از دست من برمی یاد؟
رئیس آدم کش ها:
برو کنار، تانگ لیان اگه که فرار کنی این پيشخدمت رو بجات می کشم.
فی آر :
آقا مگه شما نگفتید با تانگ لیان کار دارید؟
رئیس آدم کش ها:
چرا
فی آر:
پس چی کار به این پیشخدمت دارید؟
رئیس آدم کش ها:
به تو مربوط نیست!
فی آر:
آخه من دیدم که همین الان رفت بیرون.
ناشناس :
خواهر تو از کجا انقدر خوب دروغ گفتن رو یاد گرفتی؟
پارت سوم
(قبیله ی جاودانه ها _چانگ شی)
خدمت کار دختر رئیس چانگ شی (میونگ شی):
بانوی من اومید وارم خوب بخوابید.
دختر رئیس چانگ شی(چانگ فی آر) :
هه! فکر کردی خوابیدم؟ الان وقته شه باید برم سراغش.
(دنیای فانی _بازار سیاه)
فی آر:
وای چقدر مقازه! انتظار نداشتم اینجا اینقدر شلوغ باشه . یعنی چقدر باید برم جلوتر تا پیداش کنم؟
(چایخانه ی بای جین)
فی آر:
پیداش کردم. بهتر برم داخل ببینم اونجا چی گیرم میاد.
اینجا باچیزی که فکر می کردم خیلی فرق داره فکر می کردم توی چایخونه، چای می خورن، نگو که بیشتر شبیه قمار خونه است تا چایخونه.
اینا کین؟ شبیه آدم های گردن کلفت هستن.
_*گروه آدم کش سیاه پوش *این گروه آدم کش های خطرناکی هستند که هیچ کس از زیر دستشون جون سالم به در نبرده_
پیشخدمت :
ببخشید کمکی از دست من برمی یاد؟
رئیس آدم کش ها:
برو کنار، تانگ لیان اگه که فرار کنی این پيشخدمت رو بجات می کشم.
فی آر :
آقا مگه شما نگفتید با تانگ لیان کار دارید؟
رئیس آدم کش ها:
چرا
فی آر:
پس چی کار به این پیشخدمت دارید؟
رئیس آدم کش ها:
به تو مربوط نیست!
فی آر:
آخه من دیدم که همین الان رفت بیرون.
ناشناس :
خواهر تو از کجا انقدر خوب دروغ گفتن رو یاد گرفتی؟
۶۵۵
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.