MaahBanafsham
#Maah_Banafsham
#part121
_دیا من فردا از صبح میرم شرکت،یه چند نفرم میفرستم بیان امادت کنن
فقط بد از ظهر میام اماده میشم که بریم
+باشه،پس برو بخواب
_برو نه بریم
+اینارو جم کنم میام
_همینجا منتظر میمونم
+هرجور راحتی
#دیانا:
ظرفارو جم کردم و شستم
اخرین ظرف مونده بود که برگشتم دیدم ارسلان داره کم کم خوابش میبره
+ارسلان
_هوم
+پاشو برو بالا بخواب
پاشد رفت رو کاناپه خوابید
+خوبه بهش گفتم پاشو برو بالا رفت رو کاناپه خوابید الان تا صبح خشک میشه
بلند میشه میگه کمرم درد میکنه گگگگ(اداشو دراورد)
_بیدارما
با این حرفش هل شدم
وای
چیکار کنم حالا،ولش مهم نیست
بی تفاوت گفتم
+خب که چی؟!
_هیچی گفتم در جریان باشی
+اها اوکی
بعد این دیگه حرفی نزدیم
منم کامل خونرو جم کردم
و رفتم کاناپه روبرویی ارسلان نشستم
+نیکا گفتش تعمیرات دانشگاه تموم شده
_خب
+خب که خب،از فردا میریم دانشگاه
_میدونم
+خوبه
_راستی اینو امروز فهمیدم برات حلقه خریدم،همینجوری نرو دانشگاه اون پسرای مشنگ بیان بچسبن بهت
+اع ارسلان،اونا به من چیکار دارن
_پس خوشت میاد میچسبن بهت
+هوف من اصلا لال میشم،بگو کجاست بزارم صبح یادم میره
_تو اتاقم رو میز
رفتم تو اتاقش
اون جعبه کوچیک روی میزو ور داشتم
بازش کردم
زیادی قشنگ بود
اصلا نمیتونستم چیزی بگم....
#part121
_دیا من فردا از صبح میرم شرکت،یه چند نفرم میفرستم بیان امادت کنن
فقط بد از ظهر میام اماده میشم که بریم
+باشه،پس برو بخواب
_برو نه بریم
+اینارو جم کنم میام
_همینجا منتظر میمونم
+هرجور راحتی
#دیانا:
ظرفارو جم کردم و شستم
اخرین ظرف مونده بود که برگشتم دیدم ارسلان داره کم کم خوابش میبره
+ارسلان
_هوم
+پاشو برو بالا بخواب
پاشد رفت رو کاناپه خوابید
+خوبه بهش گفتم پاشو برو بالا رفت رو کاناپه خوابید الان تا صبح خشک میشه
بلند میشه میگه کمرم درد میکنه گگگگ(اداشو دراورد)
_بیدارما
با این حرفش هل شدم
وای
چیکار کنم حالا،ولش مهم نیست
بی تفاوت گفتم
+خب که چی؟!
_هیچی گفتم در جریان باشی
+اها اوکی
بعد این دیگه حرفی نزدیم
منم کامل خونرو جم کردم
و رفتم کاناپه روبرویی ارسلان نشستم
+نیکا گفتش تعمیرات دانشگاه تموم شده
_خب
+خب که خب،از فردا میریم دانشگاه
_میدونم
+خوبه
_راستی اینو امروز فهمیدم برات حلقه خریدم،همینجوری نرو دانشگاه اون پسرای مشنگ بیان بچسبن بهت
+اع ارسلان،اونا به من چیکار دارن
_پس خوشت میاد میچسبن بهت
+هوف من اصلا لال میشم،بگو کجاست بزارم صبح یادم میره
_تو اتاقم رو میز
رفتم تو اتاقش
اون جعبه کوچیک روی میزو ور داشتم
بازش کردم
زیادی قشنگ بود
اصلا نمیتونستم چیزی بگم....
- ۶.۱k
- ۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط