Maah Banafsham
#Maah_Banafsham
#part122
دستم نکردم،بردم بیرون ارسلان دستم کنه
+بیا
_چیه؟
+بگیرش
_دستم کنم؟(تعجب)
+خنگگگگ،دستم کن
_اها خب چرا همون اول نمیگی،بدش من
حلقه رو دادم به ارسلان
خواستم بشینم رو مبل که بهم اشاره کرد بشینم رو پاش
بعدش که نشستم گفت
_هواست باشه ها رو پای منی،زیاد وول نخور(شیطون)
اول منظورشو نگرفتم
بعد که فهمیدم از خجالت گر گرفته بودم،و مطمئنم لپام گل انداخته بود
خیلی گذشته بود ولی من هنوزم از ارسلان خجالت میکشیدم
+ارسلان
همینجوری که با لذت نگام میکرد گفت
_جونم؟
+ام چیزه،توجه کردی این روزایی که کلا تو خونه بودیم چقدر زود گذشت؟!
_اره،یادته روزای اول چقدر اذیتم کردی؟!
+ارسلان
_جون
+منو تو که از هم شناختی نداشتیم،پس چرا به بابام پول دادی و منو ازش گرفتی
_چند سال پیش تو یه شرکت ترو دیدم
اونجا فهمیدم که دختر اقای رحیمی
از بابام خیلی راجبتون میپرسیدم
تا یه روزی بابات به بابام گفت نمیتونیم باهم کار کنیم،ورشکسته شده بود
+اره یادمه
_ولی هی میگفت شغل بهتر،و کس بهتری سراغ دارم،و اینطور شد که معامله رو بهم زد
اصلا حال خوب نبود،تا اینکع یه روز اومدم دانشگاه ترم اولیا اومده بودن،لیستو بهم دادن داشتم اسمارو میخوندم که یهو چشمم خورد به اسم تو برام عجیب بود اومدم تو کلاس،رسیدم به اسم تو سرمو اوردم بالا
یادته؟!
+اره،تو فکر بودم(خنده)....
#part122
دستم نکردم،بردم بیرون ارسلان دستم کنه
+بیا
_چیه؟
+بگیرش
_دستم کنم؟(تعجب)
+خنگگگگ،دستم کن
_اها خب چرا همون اول نمیگی،بدش من
حلقه رو دادم به ارسلان
خواستم بشینم رو مبل که بهم اشاره کرد بشینم رو پاش
بعدش که نشستم گفت
_هواست باشه ها رو پای منی،زیاد وول نخور(شیطون)
اول منظورشو نگرفتم
بعد که فهمیدم از خجالت گر گرفته بودم،و مطمئنم لپام گل انداخته بود
خیلی گذشته بود ولی من هنوزم از ارسلان خجالت میکشیدم
+ارسلان
همینجوری که با لذت نگام میکرد گفت
_جونم؟
+ام چیزه،توجه کردی این روزایی که کلا تو خونه بودیم چقدر زود گذشت؟!
_اره،یادته روزای اول چقدر اذیتم کردی؟!
+ارسلان
_جون
+منو تو که از هم شناختی نداشتیم،پس چرا به بابام پول دادی و منو ازش گرفتی
_چند سال پیش تو یه شرکت ترو دیدم
اونجا فهمیدم که دختر اقای رحیمی
از بابام خیلی راجبتون میپرسیدم
تا یه روزی بابات به بابام گفت نمیتونیم باهم کار کنیم،ورشکسته شده بود
+اره یادمه
_ولی هی میگفت شغل بهتر،و کس بهتری سراغ دارم،و اینطور شد که معامله رو بهم زد
اصلا حال خوب نبود،تا اینکع یه روز اومدم دانشگاه ترم اولیا اومده بودن،لیستو بهم دادن داشتم اسمارو میخوندم که یهو چشمم خورد به اسم تو برام عجیب بود اومدم تو کلاس،رسیدم به اسم تو سرمو اوردم بالا
یادته؟!
+اره،تو فکر بودم(خنده)....
۵.۸k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.