شانههای تو

شانه‌های تو
درخروش آفتابِ داغ پرشکوه
زیر دانه‌های گرم و روشن عرق
برق میزند چو قله های کوه
شانه‌های تو
قبله‌گاه دیدگانِ پُر نیازِ من
شانه های تو
مُهر سنگیِ نماز من

#فروغ_فرخزاد

@foroogh_shamloo
دیدگاه ها (۰)

در ڪوچه باغ ،« عشق » میرفت و با صداےِ حزینشمی خواند :ڪَاهی ڪ...

و عشق بود،آن حسِ مغشوشی که در تاریکی ناگاهمحصورمان می کرد و ...

و آغوشتاندک جائی برای زیستناندک جائی برای مردنو گریز از شهرک...

در آستانه فصلی سرد در محفل عزای آینه ها و اجتماع سوگوار تجرب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط