ادامه پارت

#ادامه پارت ۲۲

عوضی حرومزاده جاسوس از آب در اومد سریع رفتم اتاق لیان
و در زدم
لیان:بیا تو
لی‌نو:قربان با اجازه
یه حرف خیلی مهم داشتم براتون
لیان:میشنوم
لی‌نو:سوجونگ قربان سوجونگ
لیان:حرفتو میزنی یا نه لینووو
لی‌نو:جاسوسه
لیان:ینی چی که جاسوسه
لی‌نو:دیدم از اتاق شما که در اومد رفت پشت بوم
دنبالش رفتم داشت با یه نفر حرف میزد
می‌گفت که تبریک میگم و لیان تسلیم شده نمیدونم تا چند ساعت دیگه همه چی و بدست میارین..
یه همچین چیزایی
لیان:لی‌نو فقط برو اون حرومزاده رو بیار پیش من
لی‌نو:چشم قربان
رفتم توی سالن دیدم اونجاست
هی سوجونگ
سوجونگ:بله
لی‌نو:آقا کارت داره
سوجونگ:سریع رفتم سمت اتاقش
لیان:سوجونگ یه سوال دارم ازت
آدمایی که توزرد از آب درمیان
و خیانت میکنن حکمشون چیه؟
سوجونگ:مرگه قربان.
لیان:آها پس قبول داری که حکم آدم خیانتکار مرگه..
سوجونگ:بله قربان
چیزی شده!
لیان:به اربابت زنگ بزن..
بگو لیان دیگه هیچی و بهتون نمیده
بگو همه چی و بگو
بگو کورخوندین اگه فکر کردین تسلیمتون میشم..
سوجونگ:ا..ارباب؟اربابم ک.کیه ارباب من شم..
لیان:خفه شو حرومزادههههه
گفتم بهش زنگ بزننننن
سوجونگ:آخه به ک..
لیان:موهاشو گرفتم توی دستم
سوجونگ رو اصاب من راه نرو به یونگی و جیمین عوضی که تو این مدت باهاشون بودییی
سوجونگ:گوشیمو از تو جیبم در اووردم
با دستای لرزون شماره یونگی و گرفتم
یونگی:میشنوم سوجونگ بگو
سوجونگ:ق..قربان ل.لیان
یونگی:باز چه غلطی کرده
لیان:خوشحال شدم صداتو شنیدم یونگی
یونگی:خنده اصبی کردم..
سکیا زندت نمیزارم لیان
لیان:پس جاسوس داشتی..
هومم میگم چطوره بیلی اینجا و مرگشو از نزدیک ببینی ها؟
یونگی:خفه شو عوضیییی گوشی و محکم پرت کردم کف ماشین چشمام دیگه درست نمی‌دید شده بود کاسه خون از اصبانیت پامو گذاشتم روی پدال و فشار دادم با سرعت خیلی بالایی تو خیابون شلوغ می‌روندم..
تو حال خودم نبودم که با صدای بوق کامیون یه لحظه به خودم اومدم و...
تنها صدایی که یادمه صدای جیغ مردم و ....
دیدگاه ها (۰)

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part23ویو ‹جیمین›وقتی رسیدم بیمارستان با آشفتگی...

ادامه پارت ۲۳ا.ت:نباید برام مهم باشه نمیدونم چرا دل تو دلم ن...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part22ویو ‹لیان›دیگه نمیتونم دست رو دست بزاریم ...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part21ویو‹وویونگ›رسیدم خونه دیدم در بازهرفتم تو...

بازی مرگ و عشق..پارت ۳۱جیمین: تو یه عوضی ای!جئون: به هر حال....

Revenge or love ? Part 5 بعد از اون حرفش یکی با عجله چراعای...

♡My goddess⁦♡part ۱۹هبوجین:امشب مثل همیشه داشتم کارامو میکرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط