مرحله ی پنجم اعزاداری پارت 7
مرحله ی پنجم اعزاداری پارت 7
رفتم دوتا ابجو گرفتم اومدم
یونجو ـ مرسی
ـ خواهش
تکیه دادم به لبه ی میز دوتا لنگامو هم باز کردم
ویو نیک
یونجو با اون مردیکه یونجون داشت خوش بش میکرد و میخندید
باید حرسشو در بیارم
خودمو میچسبوندم به میسو که حرسش بگیره
ویو یونجو
دیدم نیک داره خودشو میچسوبه به میسو
ـ نیک رو نگاه کن*اروم در گوش یونجون *
یونجون ـ خب طلافی کن
ـ منظورت چیه؟
یونجون ـ من اینجا علفم؟
منو اورد بین دوتا پاش و منو چسبوند به خودش
صورتامون یه میل بیشتر فاصله نبود
ـ نمی دونم چه جوری تشکر کنم ازت
یونجون ـ هر کس دیگه ای بود همین کارو میکرد
ویو یونجون
یونجو لپمو بوسید
یونجو ـ کیوت*خنده *
ـ به من میگی کیوت اره؟
یه خورده قلقلکش دادم
یونجو ـ یونجون نکن باشه، لطفا نکن
ـ باشه دیگه نمیکنم
یونجو ـ *خنده ی ریز*
ـ یه چیزی بگم؟
یونجو ـ بگو
ـ خیلی خوشگل شدی امشب
یونجو ـ من همیشه خوشگل بودم
ـ حالا جوگیر نشو
یونجو ـ یاااا، چوگوله؟
ـ اگه به دس تو بمیرم...، اره دلم میخواد
یونجو ـ ابهتت کجا رفته؟
مث اینکه خیلی رو اعصتب نیک راه رفتیم که اومد یه مشت خوابوند تو صورتم طعم خون رو تو دهنم حس کروم برا همین خونو توف کردم
نیک ـ چه مرگته تو؟ اصن تو اینجا چیکار میکنی؟
ته ابجومو خوردم درست وایسادم
ـ تو چرا وقتی نمیتونی یه رابطه سالم داشته باشی دل یونجو رو میشکونی؟ *پوزخند *
اومد یه مشت دیگه بزنه که جاخالی دادم
یونجو ـ یونجون خوبی؟
ـ چیزی نیس،عادت دارم
یه دوتا مشت محکم زدم به نیک که حالش جا اومد
نیک ـ ایشش شیبال
اومد بزنه تو صورتم که مشتشو گرفتم با ارنجم زدم تو بینیش که افتاد زمین از حال رف که دیدم یونجو نیس
یه نگاه به اطراف انداختم که دیدم یه پسره یونجو رو میبره سریع دویدم سمتش یقه ی پسره رو گرفتم با پیشونیم که زدم تو صورتش که یه مشت خوردم ازش که صورتم برگشت دیدم یونجو دست گذاشته رو گوشاش
ـ نه
+چی؟
خشمم بیشتر زدم خارمادر براش نذاشتم
که افتاد زمین سریع رفتم پیش یونجو
ـ حالت خوبه؟
یونجو ـ میترسم
کتمو در اوردم انداختم دور شونه هاش براید استایل بغلش کردم سوار ماشینش کردم نشستم پشت فرمون حرکت کردم
لب ساحل وایسادم نگاهمو انداختم به یونجو
باز ذهنش برگشت به اون کابوس
بغلش کردم
یونجو ـ خیلی میترسم
ـ نترس من پیشتم
یونجو از بغلم اومد بیرون نگای دستو صورتام میکرد
یونجو ـ دستات و صورتت زخمیه
ـ میدونم
یونجو ـ بریم دارو خونه باید دساتو پانسمان کنم
ـ نمیخواد
یونجو ـ بخاطر من اینجوری شده
ـ نه اصن اینجوری نیس
یونجو ـ چرا هس
بوسیدمش بعد چند دقیقه ازش جدا شدم
رفتم دوتا ابجو گرفتم اومدم
یونجو ـ مرسی
ـ خواهش
تکیه دادم به لبه ی میز دوتا لنگامو هم باز کردم
ویو نیک
یونجو با اون مردیکه یونجون داشت خوش بش میکرد و میخندید
باید حرسشو در بیارم
خودمو میچسبوندم به میسو که حرسش بگیره
ویو یونجو
دیدم نیک داره خودشو میچسوبه به میسو
ـ نیک رو نگاه کن*اروم در گوش یونجون *
یونجون ـ خب طلافی کن
ـ منظورت چیه؟
یونجون ـ من اینجا علفم؟
منو اورد بین دوتا پاش و منو چسبوند به خودش
صورتامون یه میل بیشتر فاصله نبود
ـ نمی دونم چه جوری تشکر کنم ازت
یونجون ـ هر کس دیگه ای بود همین کارو میکرد
ویو یونجون
یونجو لپمو بوسید
یونجو ـ کیوت*خنده *
ـ به من میگی کیوت اره؟
یه خورده قلقلکش دادم
یونجو ـ یونجون نکن باشه، لطفا نکن
ـ باشه دیگه نمیکنم
یونجو ـ *خنده ی ریز*
ـ یه چیزی بگم؟
یونجو ـ بگو
ـ خیلی خوشگل شدی امشب
یونجو ـ من همیشه خوشگل بودم
ـ حالا جوگیر نشو
یونجو ـ یاااا، چوگوله؟
ـ اگه به دس تو بمیرم...، اره دلم میخواد
یونجو ـ ابهتت کجا رفته؟
مث اینکه خیلی رو اعصتب نیک راه رفتیم که اومد یه مشت خوابوند تو صورتم طعم خون رو تو دهنم حس کروم برا همین خونو توف کردم
نیک ـ چه مرگته تو؟ اصن تو اینجا چیکار میکنی؟
ته ابجومو خوردم درست وایسادم
ـ تو چرا وقتی نمیتونی یه رابطه سالم داشته باشی دل یونجو رو میشکونی؟ *پوزخند *
اومد یه مشت دیگه بزنه که جاخالی دادم
یونجو ـ یونجون خوبی؟
ـ چیزی نیس،عادت دارم
یه دوتا مشت محکم زدم به نیک که حالش جا اومد
نیک ـ ایشش شیبال
اومد بزنه تو صورتم که مشتشو گرفتم با ارنجم زدم تو بینیش که افتاد زمین از حال رف که دیدم یونجو نیس
یه نگاه به اطراف انداختم که دیدم یه پسره یونجو رو میبره سریع دویدم سمتش یقه ی پسره رو گرفتم با پیشونیم که زدم تو صورتش که یه مشت خوردم ازش که صورتم برگشت دیدم یونجو دست گذاشته رو گوشاش
ـ نه
+چی؟
خشمم بیشتر زدم خارمادر براش نذاشتم
که افتاد زمین سریع رفتم پیش یونجو
ـ حالت خوبه؟
یونجو ـ میترسم
کتمو در اوردم انداختم دور شونه هاش براید استایل بغلش کردم سوار ماشینش کردم نشستم پشت فرمون حرکت کردم
لب ساحل وایسادم نگاهمو انداختم به یونجو
باز ذهنش برگشت به اون کابوس
بغلش کردم
یونجو ـ خیلی میترسم
ـ نترس من پیشتم
یونجو از بغلم اومد بیرون نگای دستو صورتام میکرد
یونجو ـ دستات و صورتت زخمیه
ـ میدونم
یونجو ـ بریم دارو خونه باید دساتو پانسمان کنم
ـ نمیخواد
یونجو ـ بخاطر من اینجوری شده
ـ نه اصن اینجوری نیس
یونجو ـ چرا هس
بوسیدمش بعد چند دقیقه ازش جدا شدم
۵.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.