ببخشید دیر شد گایز کلاس بودم
ازدواج اجباری
پارت46
هانا"
منو توی بغلش گرفته بود و گریه میکرد..
اشکام نود به خود میریخت و منم سفت تر بغلش کردم..
که چشمم افتاد یه ماشین و از توش اریکا و کوک و بکی پیاده شدن..
از توی بغلش اومدم بیرون و اشکاشرو پاک کرد..
سهون: ببخشید.. نمیخواستم اینجوری بشه..
سرمو به نشانه نه تکون.. دستام و گرفت با همون بغضش گفت..
سهون: اما.. اما توو..
یهو دیدم داره جونگ کوک میاد..
واااای نهههه اعتراف نکن نهههه.. تو رو خدا یا تو نیا یا تو دهنتو ببند..
گیج نمیدونستم چیکار کنم..
کوک به سمتون خیلی عصبانی بدو بدو میکرد..
سهون: هانا.. میدونم حرفم خیلی مسخره ی.. ولی..
از جام بلند شدمو همونطور که کوک و بقیشون سمتمون بدو بدومیکردن دست سهون رو گرفتم بلند شد..
سهون: چیشده؟
دستشو کشیدم و دوتایی به سمت دریا بدو بدوکردیم...
احساس خودی کرده بودم.. انگار صد ساله همو میشناسیم..
دوتایی رفتیم توی دریا...
همینطور دستشو میکشدم که اب به کمرمون رسیده بود..
چشمم افتاد به جونگ کوک که بلند داره اسممو داد میزنه..
بکی داشت دو دستی میزد توسرش و خودش و انداخت روی ماسه ها...(😂)
کوک سعی داشت بیاد سمتمون که اریکا خودشو از بازوش اویزون کرده بود..(چرا این صحنه انقدر خنده داره؟ 🗿😂)
سهون پشتش بهشون بود و متوجه چیزی نشده بود.. از عصبانیت یکی محکم زد توی گوشم که افتادم توی اب...
__________________
پارت46
هانا"
منو توی بغلش گرفته بود و گریه میکرد..
اشکام نود به خود میریخت و منم سفت تر بغلش کردم..
که چشمم افتاد یه ماشین و از توش اریکا و کوک و بکی پیاده شدن..
از توی بغلش اومدم بیرون و اشکاشرو پاک کرد..
سهون: ببخشید.. نمیخواستم اینجوری بشه..
سرمو به نشانه نه تکون.. دستام و گرفت با همون بغضش گفت..
سهون: اما.. اما توو..
یهو دیدم داره جونگ کوک میاد..
واااای نهههه اعتراف نکن نهههه.. تو رو خدا یا تو نیا یا تو دهنتو ببند..
گیج نمیدونستم چیکار کنم..
کوک به سمتون خیلی عصبانی بدو بدو میکرد..
سهون: هانا.. میدونم حرفم خیلی مسخره ی.. ولی..
از جام بلند شدمو همونطور که کوک و بقیشون سمتمون بدو بدومیکردن دست سهون رو گرفتم بلند شد..
سهون: چیشده؟
دستشو کشیدم و دوتایی به سمت دریا بدو بدوکردیم...
احساس خودی کرده بودم.. انگار صد ساله همو میشناسیم..
دوتایی رفتیم توی دریا...
همینطور دستشو میکشدم که اب به کمرمون رسیده بود..
چشمم افتاد به جونگ کوک که بلند داره اسممو داد میزنه..
بکی داشت دو دستی میزد توسرش و خودش و انداخت روی ماسه ها...(😂)
کوک سعی داشت بیاد سمتمون که اریکا خودشو از بازوش اویزون کرده بود..(چرا این صحنه انقدر خنده داره؟ 🗿😂)
سهون پشتش بهشون بود و متوجه چیزی نشده بود.. از عصبانیت یکی محکم زد توی گوشم که افتادم توی اب...
__________________
۱۲.۶k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.