پارت ۳۷ زندگی جونگمه
پارت ۳۷ زندگی جونگمه
جونگمه:اینجوری حرفت بیشتر واقعی به نظر میاد
کوک عصابش خورد شد داد زد:چیکار میکنی
جونگمه:به توچه و گذاشت رفت
کوک هم بهش اهمیت نداد از طرف دیگه رفت
جونگمه امروز باید میرفت یه جا رزومه کاری میداد رفت رزومه ش رو دادو اومد خونه رفت دارز کشید رو تخت ،همش به گوشی نگاه میکرد که کوک زنگ بزنه
درحالی که کوک هم رو تخت منتظر بود جونگمه زنگ بزنه
تقریبا شب شده بود
جونگمه پاشد یه سر رفت بیرون
رفت تو پارک نشست
همون مرد با لباسای سیاه داشت میومد طرفش
جونگمه دیدش ترسید ولی پاشد،داشت میرفت سمتش که باهاش صحبت کنه ولی مرد به جونگمه حمله کرد از گلو جونگمه گرفت چسبوند به دیوارمیخواست خفش کنه ولی کوک از یقش گرفت کشید اونور جونگمه افتاد زمین تقریبا بیهوش بود ولی دستش رو گلوش بود و سرفه میکرد
کلاه مرد افتاد رو زمین و موهاش ریخت جلوی صورتش
کوک دید اون مرد نبوده دختر بوده
ولی چون دختر کل صورتش رو پوشونده بود نتونست بفهمه کی بوده
دختر پاشد فرار کرد کوک به جونگمه نگاه کرد دوید سمتش
کوک:حالت خوبه
جونگمه:آ.آ.آره؛و بیهوش شد
کوک جونگمه رو بغل کرد برد گذاشت تو ماشین و برد خونه خودش ،کوک جونگمه رو داشت میبرد خونه و تو آسانسور یکی از از همسایه ها دیدش گفت:عه این
همونخانومهنیستوقتی داشتیدباتهیونگدعوا میکردید اومد سرتون داد زد
کوک:شما از کجا میدونید؟
همسایه:کلیپش رو تو یوتیوپ دیدم یوتیوپ رو ترکونده
کوک جونگمه رو برد خونه، گذاشت رو تختش و رفت نشست رو صندلی که جلو تخت بود
گوشیش رو در آورد رفت یوتیوب که اون کلیپ دعواش با تهیونگ رو ببینه
تا صفحه یوتیوپ رو باز کرد دید کلا کلیپای دعواش با تهیونگ بود
به جونگمه نگاه کرد وگفت:بچه م حق داشتخلبشه🥲
جونگمه:اینجوری حرفت بیشتر واقعی به نظر میاد
کوک عصابش خورد شد داد زد:چیکار میکنی
جونگمه:به توچه و گذاشت رفت
کوک هم بهش اهمیت نداد از طرف دیگه رفت
جونگمه امروز باید میرفت یه جا رزومه کاری میداد رفت رزومه ش رو دادو اومد خونه رفت دارز کشید رو تخت ،همش به گوشی نگاه میکرد که کوک زنگ بزنه
درحالی که کوک هم رو تخت منتظر بود جونگمه زنگ بزنه
تقریبا شب شده بود
جونگمه پاشد یه سر رفت بیرون
رفت تو پارک نشست
همون مرد با لباسای سیاه داشت میومد طرفش
جونگمه دیدش ترسید ولی پاشد،داشت میرفت سمتش که باهاش صحبت کنه ولی مرد به جونگمه حمله کرد از گلو جونگمه گرفت چسبوند به دیوارمیخواست خفش کنه ولی کوک از یقش گرفت کشید اونور جونگمه افتاد زمین تقریبا بیهوش بود ولی دستش رو گلوش بود و سرفه میکرد
کلاه مرد افتاد رو زمین و موهاش ریخت جلوی صورتش
کوک دید اون مرد نبوده دختر بوده
ولی چون دختر کل صورتش رو پوشونده بود نتونست بفهمه کی بوده
دختر پاشد فرار کرد کوک به جونگمه نگاه کرد دوید سمتش
کوک:حالت خوبه
جونگمه:آ.آ.آره؛و بیهوش شد
کوک جونگمه رو بغل کرد برد گذاشت تو ماشین و برد خونه خودش ،کوک جونگمه رو داشت میبرد خونه و تو آسانسور یکی از از همسایه ها دیدش گفت:عه این
همونخانومهنیستوقتی داشتیدباتهیونگدعوا میکردید اومد سرتون داد زد
کوک:شما از کجا میدونید؟
همسایه:کلیپش رو تو یوتیوپ دیدم یوتیوپ رو ترکونده
کوک جونگمه رو برد خونه، گذاشت رو تختش و رفت نشست رو صندلی که جلو تخت بود
گوشیش رو در آورد رفت یوتیوب که اون کلیپ دعواش با تهیونگ رو ببینه
تا صفحه یوتیوپ رو باز کرد دید کلا کلیپای دعواش با تهیونگ بود
به جونگمه نگاه کرد وگفت:بچه م حق داشتخلبشه🥲
۱۵.۳k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.