پارت ۳۸ زندگی جونگمه

پارت ۳۸ زندگی جونگمه
جونگمه صبح پاشد دید کوک رو صندلی خوابش برده
نگاهش کرد و بهش لبخند زد
کوک چشماشو آروم آروم بازکرد
دید جونگمه داره نگاش میکنه و کیوت بهش لبخند میزنه
کوک:بیدار شدی🙂
جونگمه کوک رو بغل کرد و گفت:مرسی ♡
کوک:دوست دارم
جونگمه: منم
جونگمه و کوک رفتم صبحانه خوردن
رزومه جونگمه تأیید شده بود پس امروز باید میرفت سر کار،کوک جونگمه رو رسوند سرکارش
و خودش هم رفت کمپانی
غروب جونگمه داشت میرفت خونه اومد بیرون دید کوک وایستاده رفت پیشش گفت:چرا اینجایی؟
کوک:نمیتونم بیام دنبال زندگیم🥺
جونگمه:نه😂
کوک:واااا😐
جونگمه سوار ماشین شد
تو راه به کوک گفت:یه چیز بگم راستشو میگی؟
کوک:آره
جونگمه:تاحالا چندنفر موقع عکس بوست کردن؟
کوک یهو ترمز کرد و گفت:بله!
از پشت هی بوق میزدن
کوک ماشین رو برد بقل گفت: نکنه منظورت دیروزه؟
جونگمه: فقط کنجکاو بودم چندتا دختر بوست کردن
کوک:هاها خودت هم اون پسره عوضی رو بوس کردی
جونگمه:هاها کی اول شروع کرد
کوک:مگه من بوسش کردم اون بوسم کرد
جونگمه:خب هرچیه یه دختر غریبه بود
کوک:نه اینکه اون پسره آشنا بود
جونگمه در ماشین رو باز کرد رفت بیرون، یه تاکسی داشت رد میشد ،سوار تاکسی شد رفت
کوک 😫به این حالت در اومد
به جونگمه پیام :داد معنی این کارت مثلا چیه
جونگمه پیام داد:اینه با تو حرف زدن جز وقت حروم کردن چیزی نیست
کوک:الان دوباره قهر کردی
جونگمه:قهر کنم یا نکنم به چه درد تو میخوره تو برو با دخترا عکستو بگیر😒
کوک:تو هم برو با دنبال کننده های پیجت عکس بگیر
جونگمه:باشه خدافظ