پارت ۳۵ زندگی جونگمه
پارت ۳۵ زندگی جونگمه
جونگمه پاشد سِرُمش رو برداشت رفت بیرون
بعد از ۲۰ دقیقه اومد تو سالن داشت میرفت اتاقش یه صدایی از اتاق جونگمه میومد صداش ،تا سالن پایین میومد در حالیی که اتاق جونگمه طبقه آخر بود همه دم در اتاق جونگمه جمع شده بودن جونگمه بدو بدو اومد دید کوک و تهیونگ دارن با صدای بلند باهم در مورد اینکه دوست دختر کی خوشگل تره بحث میکنن تهیونگ و دوست دخترش باهم دادو بیداد میکردن کوک و منیجرش باهم
جونگمه داد زد اینجا چه خبره همه شون با هم ساکت شدن و به جونگمه نگاه کردن
همه داشتن فیلم میگرفتن
جونگمه:خلم کردید😫کسایی که دم در بودن روفرستاد برن و خودشم رفت وسایلشو داشت جمع میکرد کوک رفت پیشش گفت: باهام قهری😕
جونگمه جوابش رو نداد پا شد رفت
کوک:جونگمه!جونگمههه!
جونگمه رفت خونه و با خودش دعوا میکرد:خل شدم به خدا من آدم نیستم وقتی میدونم اینا اینجورین تنهاشون میزارم، نه به خودم نمیگم عاقل بی عقلم زیادی هم بی عقلم، ای خدا خل شدم
گوشیش رو باز کرد ۲۶ تماس از دست رفته از کوک داشت
رفت یوتیوب که عصابش آروم بشه دید یوتیوب هم پر اون فیلماست
رفت بخوابه همش یادش میفتاد چقدر آدم دم در اتاقش جمع شده بودن همش جیغ میزد پتو رو مینداخت اینور اونور
صبح شد، کوک اومد پاسپورت خونه قبلی جونگمه رو زد در باز شد
کوک:ایول😁
رفت تو جونگمه رو پیدا نکرد ،دید از اتاق صدای زمزمه میاد رفت دید هیچکس تو اتاق نیست ولی صدا از اتاقِ،دید از کمد صدا میاد رفت در کمد رو باز کرد دید جونگمه با موهای پریشون و چشای پف کرده نشسته تو کمد داره با خودش حرف میزنه
کوک ترسید یهو عقب رفت افتاد رو تخت گفت:اوه
جونگمه به کوک نگاه کرد پاشد رفت سمتش گفت: همش تقصیر توعه 😫و با دستاش کوبید رو قفسه سینه کوک
کوک:کل شب بیدار بودی!
جونگمه:خفه شو دیشب انقدر اون کلیپ کوفتی رو دیدم از صدات حالم بهم میخوره😫
جونگمه پاشد سِرُمش رو برداشت رفت بیرون
بعد از ۲۰ دقیقه اومد تو سالن داشت میرفت اتاقش یه صدایی از اتاق جونگمه میومد صداش ،تا سالن پایین میومد در حالیی که اتاق جونگمه طبقه آخر بود همه دم در اتاق جونگمه جمع شده بودن جونگمه بدو بدو اومد دید کوک و تهیونگ دارن با صدای بلند باهم در مورد اینکه دوست دختر کی خوشگل تره بحث میکنن تهیونگ و دوست دخترش باهم دادو بیداد میکردن کوک و منیجرش باهم
جونگمه داد زد اینجا چه خبره همه شون با هم ساکت شدن و به جونگمه نگاه کردن
همه داشتن فیلم میگرفتن
جونگمه:خلم کردید😫کسایی که دم در بودن روفرستاد برن و خودشم رفت وسایلشو داشت جمع میکرد کوک رفت پیشش گفت: باهام قهری😕
جونگمه جوابش رو نداد پا شد رفت
کوک:جونگمه!جونگمههه!
جونگمه رفت خونه و با خودش دعوا میکرد:خل شدم به خدا من آدم نیستم وقتی میدونم اینا اینجورین تنهاشون میزارم، نه به خودم نمیگم عاقل بی عقلم زیادی هم بی عقلم، ای خدا خل شدم
گوشیش رو باز کرد ۲۶ تماس از دست رفته از کوک داشت
رفت یوتیوب که عصابش آروم بشه دید یوتیوب هم پر اون فیلماست
رفت بخوابه همش یادش میفتاد چقدر آدم دم در اتاقش جمع شده بودن همش جیغ میزد پتو رو مینداخت اینور اونور
صبح شد، کوک اومد پاسپورت خونه قبلی جونگمه رو زد در باز شد
کوک:ایول😁
رفت تو جونگمه رو پیدا نکرد ،دید از اتاق صدای زمزمه میاد رفت دید هیچکس تو اتاق نیست ولی صدا از اتاقِ،دید از کمد صدا میاد رفت در کمد رو باز کرد دید جونگمه با موهای پریشون و چشای پف کرده نشسته تو کمد داره با خودش حرف میزنه
کوک ترسید یهو عقب رفت افتاد رو تخت گفت:اوه
جونگمه به کوک نگاه کرد پاشد رفت سمتش گفت: همش تقصیر توعه 😫و با دستاش کوبید رو قفسه سینه کوک
کوک:کل شب بیدار بودی!
جونگمه:خفه شو دیشب انقدر اون کلیپ کوفتی رو دیدم از صدات حالم بهم میخوره😫
۸.۲k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.