cold Mafia (P8)
cold Mafia (P8)
کوک : *خنده خرگوشی*
چند مین بعد*
ا.ت : کوک منو تو اتاقش برد گفت...*
کوک : من میرم بیرون تو همینجا باش تو عمارت میتونی بگردی ولی حق نداری اون اتاق در مشکی بری فکر فرار حق نداری به سرت بزنه یه سری قانونات هست بعد که اومدم بهت میگم*رفت*
ا.ت : باید از اینجا فرار کنم پس باید دنبال مدارک بگردم رفتم بگردم ولی گفت نباید برم اتاق در مشکی شاید بخاطره همینه رفتم داخل بگردم اما هرجا گشتم نبود ولی در اتاق پنجره باز بود پس میتونستم فرار کنم در وا کردم اما ارتفاعش زیاد بود که یه لحظه با صدای جونگکوک خشکم زد نمیتونستم تکون بخورم...
کوک : پس میخوای فرار کنی(جدی،سرد)
ا.ت : .........
کوک : برگرد(سرد)
ا.ت : .......
کوک : گفتم برگرد(عربده)
ادمین : ا.ت با داد کوک برگشت دید حسابی عصبانی بود.
کوک نزدیک ا.ت شد دستاشو محکم گرفت کشوند با خودش
ا.ت : منو کجا میبری*گریه*
کوک خفه*عربده*
ادمین : کوک همینطور ا.ت رو کشون کشون میبرد اتاق شک*نجه، کوک ا.ت رو پرت کرد رو زمین دستپاهاش بست یکی از شلاق برداشت گفت...
کوک : هرچی میزنم بشمار تا آدم بشی*پوزخند،سرد*
ا.ت همینطور گریه میکرد تا یکی زد به ا.ت*
کوک : نشنیدم*یکی زد*
ا.ت : هق....هق...دو...هق
چند مین بعد :
ا.ت که از شدت درد بیهوش شده بود کوک که بی رحم بود(ببخشید)ادامه میداد بعد از چند مین کوک دست کشید حسابی اعصابش به هم خورده نه امضا میده و فقط بلد بود فرار کنه کوک از اتاق شک*نجه رفت*
از زبان کوک :
از حموم اومدم بیرون لعنتی فکرم هنوز پیش ا.ت الآنم شب شده بود اون تو اون اتاق لعنتیه پاشدم رفتم لباسام پوشیدم اومدم اتاق دیدم جسم ا.ت از حال رفته سریع براید استایل بغلش کردم گذاشتم تو تخت اتاقم به دکتر شخصی (کیم تهیونگ)خبر کردم بیاد، همش برا خودم لع*نت میفرستادم چرا اینکارا کردم که تهیونگ اومد وقتی اومد دید چهرش عصبانی بود.
تهیونگ : کار خودت بود تو تا کی قراره ادامه بدی*رفت سراغ ا.ت*
تهیونگ داشت ا.ت رو معاینه میکرد و پانسمان میکرد زخماشو*
تهیونگ : فردا صبح به هوش میاد توهم کاری باهاش نداشته باش زخماشو پانسمان کردم حالا بهم بگو چی شده
کوک : بیا اتاق کارم
ادمین : کوک مدارک آورد همچین توضیح داد فهمید اون دختره کیم باک هیون هست که پدرش اونو جایگزین خودش کرده و اگه اینو امضا کنه و دست جونگکوک باشه باند ا.ت ماله جونگکوک میشه برا همین امضای ا.ت رو میخواد
تهیونگ : پس این دختر...ادامه داره
درسته شرط ها کامل نشد ولی بخاطره شما گذاشتم(:
کوک : *خنده خرگوشی*
چند مین بعد*
ا.ت : کوک منو تو اتاقش برد گفت...*
کوک : من میرم بیرون تو همینجا باش تو عمارت میتونی بگردی ولی حق نداری اون اتاق در مشکی بری فکر فرار حق نداری به سرت بزنه یه سری قانونات هست بعد که اومدم بهت میگم*رفت*
ا.ت : باید از اینجا فرار کنم پس باید دنبال مدارک بگردم رفتم بگردم ولی گفت نباید برم اتاق در مشکی شاید بخاطره همینه رفتم داخل بگردم اما هرجا گشتم نبود ولی در اتاق پنجره باز بود پس میتونستم فرار کنم در وا کردم اما ارتفاعش زیاد بود که یه لحظه با صدای جونگکوک خشکم زد نمیتونستم تکون بخورم...
کوک : پس میخوای فرار کنی(جدی،سرد)
ا.ت : .........
کوک : برگرد(سرد)
ا.ت : .......
کوک : گفتم برگرد(عربده)
ادمین : ا.ت با داد کوک برگشت دید حسابی عصبانی بود.
کوک نزدیک ا.ت شد دستاشو محکم گرفت کشوند با خودش
ا.ت : منو کجا میبری*گریه*
کوک خفه*عربده*
ادمین : کوک همینطور ا.ت رو کشون کشون میبرد اتاق شک*نجه، کوک ا.ت رو پرت کرد رو زمین دستپاهاش بست یکی از شلاق برداشت گفت...
کوک : هرچی میزنم بشمار تا آدم بشی*پوزخند،سرد*
ا.ت همینطور گریه میکرد تا یکی زد به ا.ت*
کوک : نشنیدم*یکی زد*
ا.ت : هق....هق...دو...هق
چند مین بعد :
ا.ت که از شدت درد بیهوش شده بود کوک که بی رحم بود(ببخشید)ادامه میداد بعد از چند مین کوک دست کشید حسابی اعصابش به هم خورده نه امضا میده و فقط بلد بود فرار کنه کوک از اتاق شک*نجه رفت*
از زبان کوک :
از حموم اومدم بیرون لعنتی فکرم هنوز پیش ا.ت الآنم شب شده بود اون تو اون اتاق لعنتیه پاشدم رفتم لباسام پوشیدم اومدم اتاق دیدم جسم ا.ت از حال رفته سریع براید استایل بغلش کردم گذاشتم تو تخت اتاقم به دکتر شخصی (کیم تهیونگ)خبر کردم بیاد، همش برا خودم لع*نت میفرستادم چرا اینکارا کردم که تهیونگ اومد وقتی اومد دید چهرش عصبانی بود.
تهیونگ : کار خودت بود تو تا کی قراره ادامه بدی*رفت سراغ ا.ت*
تهیونگ داشت ا.ت رو معاینه میکرد و پانسمان میکرد زخماشو*
تهیونگ : فردا صبح به هوش میاد توهم کاری باهاش نداشته باش زخماشو پانسمان کردم حالا بهم بگو چی شده
کوک : بیا اتاق کارم
ادمین : کوک مدارک آورد همچین توضیح داد فهمید اون دختره کیم باک هیون هست که پدرش اونو جایگزین خودش کرده و اگه اینو امضا کنه و دست جونگکوک باشه باند ا.ت ماله جونگکوک میشه برا همین امضای ا.ت رو میخواد
تهیونگ : پس این دختر...ادامه داره
درسته شرط ها کامل نشد ولی بخاطره شما گذاشتم(:
۱۴.۴k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.