cold Mafia (P6)
cold Mafia (P6)
شوگا :
وارد انبار شدیم که دیدم همون دختر داشت برگه رو امضا میکرد برا همین به کانگ شلیک کردم که حواسشون به من افتاد...
کانگ : ت..تو...
شوگا : بله خودمم
ا.ت : آقای کانگ(نگران )
کانگ : دخترم..ف..فرار..کن..م..مدارک بردار.فرار کن
ا.ت : اما(نگران،گریه)
کانگ : گفتم فرار کن(جدی)
شوگا روبه بادیگارد : اون دختر بگیرید
ا.ت داشت فرار میکرد اما توسط بادیگارد بیهوش شد*
کانگ : لعنت بهت یونگی(ببخشید)بزار اون بره
شوگا : تو هنوز زنده ای *اسلحه روبه کانگ*
چند ساعت بعد از زبان ا.ت :
وقتی چشامو وا کردم دیدم تو یه اتاق تاریک بودم که با صدای یه نفر به خودم اومدم
کوک : کوچولو بیدار شدی*پوزخند*
ا.ت : ت..تو کی هستی..هق...ب..بزار...هق..برم*گریه*
فلش بک زمانی که ا.ت بیهوش آورده بودن عمارت :
شوگا : جونکوک اوردیمش
کوک : این چرا بیهوشه
شوگا : مجبور بودم اینطور ساکت نمیشه
کوک : بزار تو انبار مدارک کجاست؟
شوگا : این *
کوک : پس این مدارک باید به امضای اون کوچولو نیاز داریم چون پدرش از قبل گفته جایگزین کرد برا همین به امضاش نیاز دارم(چون اینکه پدرش قبل جایگزین کرده دخترشو اگه مدارک امضا کنه میتونه هرکی با امضاش جایگزین خودش بشه)
پایان فلش بک*
کوک : وقتی گریه میکنه مثل کوچولو ها میشه دیگه طاقت گریه هاشو ندارم رفتم نزدیکش صورتش قاب کردم گفتم ..
کوک : اگه مدارک امضا کنی میزارم بری
ا.ت : عمرا امضا نمیکنم برات
کوک : دیدم خیلی پرو شده*
کوک : باشه پس بیاد اینجا بمونی تا امضا کنی*پوزخند*(داشت میرفت که...)
ا.ت : عوضی بزار برم(داد،گریه)
کوک : تو چی گفتی(عربده)
ا.ت :گفتم بزار برم(داد)
کوک : نه قبلش چی گفتی(جدی)
ا.ت : دیدم جدی شده از دادش ترسیدم نمیتونستم جلو گریه هامو بگیرم*
کوک : تا وقتی آدم نشی از اینجا حق بیرون رفتن نداری فهمیدی(آخرش با داد گفت*)
ا.ت : (با سرش جواب مثبت تکون داد)
کوک از اونجا رفت*
شوگا :
وارد انبار شدیم که دیدم همون دختر داشت برگه رو امضا میکرد برا همین به کانگ شلیک کردم که حواسشون به من افتاد...
کانگ : ت..تو...
شوگا : بله خودمم
ا.ت : آقای کانگ(نگران )
کانگ : دخترم..ف..فرار..کن..م..مدارک بردار.فرار کن
ا.ت : اما(نگران،گریه)
کانگ : گفتم فرار کن(جدی)
شوگا روبه بادیگارد : اون دختر بگیرید
ا.ت داشت فرار میکرد اما توسط بادیگارد بیهوش شد*
کانگ : لعنت بهت یونگی(ببخشید)بزار اون بره
شوگا : تو هنوز زنده ای *اسلحه روبه کانگ*
چند ساعت بعد از زبان ا.ت :
وقتی چشامو وا کردم دیدم تو یه اتاق تاریک بودم که با صدای یه نفر به خودم اومدم
کوک : کوچولو بیدار شدی*پوزخند*
ا.ت : ت..تو کی هستی..هق...ب..بزار...هق..برم*گریه*
فلش بک زمانی که ا.ت بیهوش آورده بودن عمارت :
شوگا : جونکوک اوردیمش
کوک : این چرا بیهوشه
شوگا : مجبور بودم اینطور ساکت نمیشه
کوک : بزار تو انبار مدارک کجاست؟
شوگا : این *
کوک : پس این مدارک باید به امضای اون کوچولو نیاز داریم چون پدرش از قبل گفته جایگزین کرد برا همین به امضاش نیاز دارم(چون اینکه پدرش قبل جایگزین کرده دخترشو اگه مدارک امضا کنه میتونه هرکی با امضاش جایگزین خودش بشه)
پایان فلش بک*
کوک : وقتی گریه میکنه مثل کوچولو ها میشه دیگه طاقت گریه هاشو ندارم رفتم نزدیکش صورتش قاب کردم گفتم ..
کوک : اگه مدارک امضا کنی میزارم بری
ا.ت : عمرا امضا نمیکنم برات
کوک : دیدم خیلی پرو شده*
کوک : باشه پس بیاد اینجا بمونی تا امضا کنی*پوزخند*(داشت میرفت که...)
ا.ت : عوضی بزار برم(داد،گریه)
کوک : تو چی گفتی(عربده)
ا.ت :گفتم بزار برم(داد)
کوک : نه قبلش چی گفتی(جدی)
ا.ت : دیدم جدی شده از دادش ترسیدم نمیتونستم جلو گریه هامو بگیرم*
کوک : تا وقتی آدم نشی از اینجا حق بیرون رفتن نداری فهمیدی(آخرش با داد گفت*)
ا.ت : (با سرش جواب مثبت تکون داد)
کوک از اونجا رفت*
۱۴.۶k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.